part4

269 21 0
                                    

همه طبقه ی پایین منتظرش بودن

جونگکوک درحالی که کت و شلوار خوش دوختی تنش بود از اتاقش بیرون اومد و سمت باباش و همسر باباش که منتظر بودن رفت

جونگکوک درحالی که کت و شلوار خوش دوختی تنش بود از اتاقش بیرون اومد و سمت باباش و همسر باباش که منتظر بودن رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگ‌کوک:بریم؟

رافائل:جونگ‌کوک عزیزم منتظر تهیونگیم تا بیاد بعدش میریم

پنج دیقیصه ی دیگه هم وایسادن جونگکوک دیگه داشت کلافه میشد از یه طرف دیگه داشت دیرش میشد

جونگ‌کوک:من وقت نشناسی برام مهم نیست ،اما زمان بندی شام بده

ویل :متاسفم قابل مذاکره نیست

رافائل:اون باید یه لباس از بین فروشگاه انتخاب کنه ،ما تو خرید کردن زیاده روی کردیم ،درسته عزیزم؟

و بعد به خودش و ویلیام اشاره کرد و خندید

بلاخره صدای کفشای فرد دیگه ای که منتظرش بودن از پله ها اومد

خب وقتی مامانش دیدش کپ کرد چون فکر می‌کرد تهیونگ از بین لباسایی که براش خریدن انتخاب میکنه اما مثل اینکه اشتباه میکرد

ولی تهیونگ خیلی خوشکل شده بود در حدی که جونگ‌کوک محوش شد و تا چند دیقیه نگاش میکرد

تهیونگ بالای پله ها ایستاد

جونگکوک با صدای پدرش به خودش اومد

ویل :خیره کننده شدی تهیونگ

ویل :خیره کننده شدی تهیونگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ:ممنونم

جونگکوک نیشخندی زد و از بالا تا پایین تهیونگ رو نگاه کرد

ویل :بریم

ویلیام و رافائل رفتن و تهیونگ هم داشت از بقیه ی پله ها پایین میومد وقتی از جفت جونگ‌کوک رد شد و نگاه خیرش رو دید وایساد و همینجور که پشتش بهش بود گفت

Culpa Mia Where stories live. Discover now