آپارتمان چان بزرگ نیست. مخصوصا وقتی بیشتر از دَه نفر که تا خرخره مست کردن، توی نشیمن کوچیکش شونه به شونهی هم جمع شدن، این کوچک بودن بیشتر هم حس میشه.
علیرغم چیزهای عجیبی که چند روز قبل توی رامیون فروشی اتفاق افتاده، هردوی اونها مثل همیشه باهم کنار میان. درحقیقت، همهی ماجرا به طور عجیبی درحالهای از ابهام قرار گرفته که هیچکدوم درموردش حرفی نمیزنن__حتی هیونجین هم حرفش رو پیش نکشیده، و همچنین، به خاطر هر هدف و نیتی که پشتش هست، مثل اینه که هیچوقت اتفاق نیفتاده. اما حتی وقتی چان مینهو رو از بین فضای مهآلود پر از الکل هم نگاه میکنه، میدونه که این اتفاق افتاده، و اون قسمت از وجودش که وقتی مینهو حواسش نیست، بهش نگاه میکنه،کنجکاوه بدونه این قضیه چه معنی میده یا آیا اصلا هیچ معنیای داره.
به هر حال این موضوع به اندازهای اذیتش نمیکنه که مطرحش کنه، و زمانی که به اندازهی کافی مست میشه که این موضوع رو تقریبا به انتهای مغزش هل بده، مهمونی مهیج و سرگرم کننده میشه. فلیکس تعدادی از هم تیمیهای گیمرش رو دعوت کرده؛ جیسونگ چندتا از رفقای اکیپ آهنگسازیش؛ و جونگین و سونگمین یه دسته دختر که چان تا حالا ندیده بودشون رو دعوت کردن؛ و هیونجین به اندازهای خوب هست که کسی رو به جز خودش نیاره. و در آخر بیست نفر آدم که هفت تا پسر هم جزوشون هستند، توی آپارتمان کوچیکش چپونده شدن، و فضای تنگ باعث میشه با رد شدنش از بین جمعیت به شونههای زیادی بخوره و کمرهای زیادی رو بگیره تا سرجاشون بمونن. تقریبا همه مست هستن و این قضیه اهمیتی نداره__ اون حتی چند تا از دخترهایی که جونگین و سونگمین تصادفی به مهمونی آورده بودن رو دیده بود که از گوشهی نوشیدنی هاشون از طرف دیگهی اتاق بهش خیره میشن، اما چان فقط بهشون لبخند میزنه و به سمت دیگه میره.
همچنین بودن همهی این آدمها یکدفعه توی آپارتمانش به این معنیه که، بدون توجه به هواکش روشن و هوای نسبتا خنک بیرون و باز بودن در ایوان، نشیمن حتی گرمتر از جهنمه. چان به شونهی هیونجین تکیه میده، عرق به خاطر ترکیب گرمای بدنش و چهار نوشیدنی میکس شدهای که اخیرا بالا داده از گردنش چکه میکنه. صحبتهای زمزمه مانند گاها براش بلند به نظر میان و خندهها گوشخراش شدن. چان حتی فکر میکنه میتونه دیوار آجری نشیمنش رو ببینه که میخواد عرق بکنه، و اون با پنهان کردن صورتش توی شونهی هیونجین ناله میکنه.
"هیونجین اینجا دیگه افتضاح گرم شده،" با مستی شکایت میکنه، سنگینیش رو روی پسر بزرگتر که میخنده و سعی میکنه هردوشون رو راست نگه داره، میندازه.
"پس پیرهنتو دربیار،" هیونجین درحالیکه با ارنج به سینهی چان میزنه این رو پیشنهاد میده.
YOU ARE READING
Flux / فلاکس
Fanfictionاز زمانی که مینهو توی شکم مادرش بود، چان و مینهو بهترین دوستان هم محسوب میشدن. یه جایی میانهی این راه و زندگی پر شده از همدیگه شون، چان میفهمه که عاشق مینهو شده. اما اعترافش به مینهو خیلی ناخواسته و ناگهانی و دردناک انجام میشه. باید دید آیا احساس م...