«قسمت هشتم»

142 30 6
                                    



یک هفته میگذره.

بعد هفته­‌ی دوم.

هیچ خبری نمیشه.

سکوت مطلقی که برقرار شده چیز جدیدی نیست، ولی با عصبانیتی که وجود داره این سکوت اصلا راحت نیست. حتی موقعی که بیست سالشون بود و سه هفته با مینهو حرف نزد، یه چیزی در مورد فاصله­‌ای که بین­شون به وجود اومده بود بهش میگفت این فاصله تموم شدنیه؛ میگفت که علی­‌رغم سنگینیِ دعواشون، آخرش با هم آشتی میکنن. دوستی­‌شون التیام پیدا میکنه و به شکل نرمالش ادامه پیدا میکنه، حتی اگه شده با یه تفاوت خیلی کوچیک.

الان اونطور نیست، و این میسوزوندش، مثل شعله­‌ی شمعی که درست زیر قلبش نگه داشته شده. خیلی زود به خواب میره؛ خیلی کم غذا میخوره و زنگ خوردن­‌های گوشیش رو نادیده میگیره و واسه اینکه به ادامه­‌ی استراحتش برسه یه طرف پرتش میکنه. اوقات بیداریش صرف زل زدن به سقف میشه، و همینطور دیوار حمام، و تلوزیونی که زندگی‌های ساختگی و تقلبی مردمی رو نشون میده که زندگی­شون خیلی عالیه و مشکلاتشون رو بدون کوچکترین خطا و اشتباهی حل میکن و در آخر حتی بعد از همه­‌ی اتفاقات با خوشحالی زندگی میکنن. جای تعجبه که یه لگد درست وسط تلوزیون پرت نمیکنه.

به ندرت از خونه­‌اش بیرون میره. وقت­‌هایی هم که از خونه بیرون میزنه، فقط به رامن فروشی کنار خیابون میره تا خیلی اتوماتیک روی کانتر مغازه سرپا رامن قورت بده و قهوه­‌ی تلخ بنوشه. یه موقع­‌ها هم فقط راه میره، ساعت­‌ها و ساعت­‌ها، تا اینکه خورشید غروب میکنه و متوجه میشه مایل­‌ها از خونه­‌اش دوره و مجبوره برای برگشت مترو سوار بشه. قبلا شب­‌ها، وقتی نور فلئورسنت مترو همه جارو روشن میکرد، بهش آرامش میداد. اما حالا، فقط باعث میشه یاد درخشندگی دندان­‌های سفید مینهو بیفته، وقت­‌هایی که میخندید و بعد با دست­‌های ظریفش لبخندش رو میپوشوند.

سرش رو به عقب تکیه میده، چشم­‌هاش رو میبنده و جون میده تا فراموشش کنه.

*

بعد از دو هفته پیچوندن کلاس­‌ها و گشت زدن توی شهر تا وقتی که توی مترو خوابش ببره، بالاخره به استادش ایمیل میفرسته. اگه قرار باشه باقی زندگیش به شکل یک فاجعه بگذره، حداقل حق این رو داره که به یک چیز امیدوار بمونه.

گیرنده : jonesm@scc.edu.kr

فرستنده : chanbang1003@scc.edu.kr

موضوع: عدم شرکت در کلاس­ها

پروفسور جونز سلام،

این اواخر من به شدت بیمار شدم، و در آینده هم نمیتوانم در کلاس­‌ها حضور داشته باشم. نمیدانم دقیقا چه زمانی برای شرکت در کلاس­‌ها سلامتی لازم را به دست خواهم آورد. در صورت امکان به من اجازه دهید تکالیف را از منزل برایتان ارسال نمایم.

Flux / فلاکسTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon