تهیونگ زیر دستهای جونگکوک تکونخورد تا بلکه لبهای داغ جونگکوک رو روی گردنش حس نکنه.
_ بروکنار.
کوتاه و غمیگن زمزمه کرد و بیاراده قطرهی اشک دلگیری از گوشهی پلکهای خستهش فراریشد.
جونگکوک بوسهای روی جاهایی که مکیدهبود بهجا گذاشت، سرش رو بالا آورد و قطره اشکفراری روی پوست تبدار تهیونگ رو بوسید وآروم گفت:
+ بشین تا دستت رو ضدعفونیکنم یاس.
جونگکوک گفت و سمت آشپزخونه رفت، تهیونگ بیتوجه به جونگکوک سمت اتاقشون رفت.
یدن خستهش رو روی تخت انداخت و زیر پتو قایمشد فقط میخواست عطش بوسیدن رو پنهان کنه، عطش آغوش رو پنهان کنه.
خسته وارد اتاق شد، جعبه کمکهای اولیه رو روی تخت گذاشت و شروع به تعویض لباسهاش کرد.
پیراهنمشکی و شلوارک همرنگش رو پوشید و روی تخت نشست، پتو رو از روی سر تهیونگ کشید، تهیونگ ناراضی تلاشکرد باز هم پتو رو بکشه روی سر خودش ولی دستهای جونگکوک مانع شدن .
+ لجبازی نکن یاس، بلندشو.
نرم و پرآرامش درخواست کرد و تهیونگ روی تخت نیمخیز شد. تارهای نیمهلخت و تیرهرنگ تهیونگ رو با خستگی به سمت بالا هدایت کرد و لبخند کمرنگی به لبهای بیرنگشزد.
دستسرد تهیونگ رو با ملایمت بین دستهای دلتنگش گرفت و شروع به ضدعفونی کردن زخم کفدستشکرد.
تهیونگ تمام مدت خیره به پوست رنگپریده و چشمهای خستهای بود که چین کنارشون خبر از بیخوابی میدادن، خیره به دستهایی که میلرزیدن، پس جونگکوک هنوز میترسید، میترسید همه اینها خیال باشه و تهیونگ هنوز از آغوشش فراری باشه.
لبخند دلگیری زد و لبهاش رو به پیشونی تبدار جونگکوک رسوند، نرم و کوتاه بوسید.
لمسهای ریز تهیونگ روی پیشونیش و عمق مردمکهای دردناکش تزریق همزمان درد و آرامش بودن به روح خستهش.
تهیونگ، دستش رو از حصار دستهای گرم معشوقهش بیرون کشید و با قاب گرفتن صورتش، روی لبهای دلتنگش آروم و پر نوازش زمزمه کرد:
_ آرومباش، من کنارتم.
+ ازم فرار کردی یاس.
دلگیر و خسته گفت و مردمکهای تاریکش، تاریک و دلگیرتر شدن.
_ فرار نکردم جونگکوک، من فقط میخواستم یکم ازت دور بشم تا حرفهایی که شنیدم رو روی تو خالی نکنم.
جونگکوک دستش رو روی دستهای تهیونگگذاشت، بازدم معطرش رو نفس کشید.
+ چرا نمیزاری کنارت آروم بگیرم یاس؟
_ تو نمیزاری آروم بگیریم جونگکوک، من کسیام که دوستش داری نه زیر دستهات، بهم دستور نده سرم داد نزن هرطور دلت میخواد با این تن رفتار نکن، هر حرفی توی ذهنت میاد رو روی لبهات به من نگو من تهیونگِتوام نه کسی که بخواد تن به نوازش کسی جز تو بده عزیزکردهقلبم.
جونگکوک بیطاقت و ترسیده لبهاش رو روی لبهای پسر گذاشت، بوسه ریزی روی تاج لب پسر بجاگذاشت ولببالای پسر رو بین لبهای گرمش کشید و مکید.
دستهاش زیر پیراهن پسر خزیدن و با سرانگشتهاش پهلوهای لختش رو نوازش میکرد.
زبونش رو روی لبهای تهیونگ کشید و دستش رو پایین برد و عضو پسر رو از روی شلوارک مالید.
_ کوک... آه...
تهیونگ بیاراده آهی کشید و زبون جونگکوک وارد دهانش شد.
با حوصله بدن تهیونگ رو با دستهاش نوازش میکرد و لبهای پسر رو بینلبهای دلتنگش میمکید و گاز میگرفت.
تهیونگ بین بوسهی شلختهشون به موهای پشت گردن جونگکوک چنگ میزد و برای عمیقتر شدن بوسه سرش رو جلوتر کشید، لبهای جونگکوک رو متقابلا مکید.
دستهاش رو از زیر پیراهن تهیونگ بیرون کشید و با بالا کشیدن پیراهن و قطع کردن بوسهشون، پیراهن رو از تن پسر ییرون کشید.
لبهای تبدارش رو پایین کشید و حدفاصل گردن تا ترقوه یاسِش رو با زبونِ سرکشش طی کرد و رعشهای به جون تهیونگ انداخت، با کوچکترین حرکت زبان جونگکوک سفت شدن خودش زیر دستهای نوازشگر مردش رو حس میکرد.
دستهاش رو نوازشگر و آروم روی پهلوهای پسر لغزوند و تا پایین کشید و با لبهاش پوست حساس ترقوه پسر رو میمکید.
دستش رو وارد شورتک پسر کرد و عضو سفتشدهش رو از روی باکسر گرفت و فشار کوتاهی بهش وارد کرد.
+ نالههات رو خفه نکن یاسِمن، میخوام بشنوم صداش رو.
انحنای لبهاش به لبخند گرمی بالا کشیدهشد و برق چشمهاش از چشمهای دلتنگ تهیونگ پوشیدهنشد.
شورتک و باکسر پسر رو از دور لگنش رها کرد ، دستهاش به آرومی مثل مار خوشخطوخالی از روی لگن تا قسمت داخلی پاهای تهیونگ رو لمسمیکردن و تهیونگ زیر دستهای جونگکوک به خودش میپیچید، هر لحظه به جنون نزدیک و نزدیکتر میشد، مردش کار با دستهاش و انگشتهاش کشیدهش رو خوب بلد بود.
_ آه.... کوک....
+ چیشده قویِسرکش؟
بدون اینکه اجازهای به تهیونگ برای حرف زدن بده، لبهای تبدارش رو روی لبهای پسر گذاشت و شروع به مکیدن لبهای پسر کرد، تهیونگ هم تلاشکرد با جونگکوک همراهی کنه.
همونطور که لبهای پسر رو میبوسید آروم روی پسر خمشد و تن تهیونگ رو روی تخت دراز کرد، بین بوسه لبخند گرمی زد و دستهای تهیونگ رو با یکدست بالای سرش چفت کرد.
لبپایین تهیونگ رو بین دندونهاش کشید و بعد گاز کوچیکی که زد لبپسر رو کشید.
لبهاش رو به عضو پسر رسوند و لیس کوچیکی زد، پیکره زیرش رو با زبونش فتح کرد بوسید و پرستید نقطه به نقطه...
نیپلهاش رو بین دندونهاش فشرد و آخ دردمند یاسش رو به وضوح شنید.
_ جونگ... کوک... آه، اذیتم نکن.
کشیدهشدن چیز سفتی بین پاهاش رو حس میکرد، نگاهی به پایین انداخت و انحنای لبهاش بالا کشیدهشد.
+ یاسی که من رو از تن خودش محروم کرده بود چرا اینقدر برای داشتنم بیقراره؟
تهیونگ قوسی به کمرش داد پاهاش رو دو طرف جونگکوک قرار داد و عضوش رو به برجستگی شلوار جونگکوک کشید و لبخند شیطونی روی لبهاش شکل گرفت، نرم و شهوتناک گفت:
_ بیقراریم رو میبینی پس بهم بدش.
دستش رو به پیراهن جونگکوک رسوند و بالا کشیدش، با برهنه شدن جونگکوک دستش رو روی عضلات شکمش کشید و هومی زیر لبگفت.
نفسهای جونگکوک سنگین شد و آه خفیفی از بین لبهاش فرار کرد...
+ بهت میدمش یاس.
فضای شورتک و باکسرش رو خفه کننده حسمیکرد، جونگکوک تحریک شدهبود و اون لعنتیها فضای کافی برای عضو بیقراری که فقط کوبیدن توی اون سوراخ رو میخواست نداشتن.
آهی کشید و از روی تهیونگ بلند شد، شلوار و باکسرش رو درآورد، خمشد و از کشوی کنار تخت لوب و کاندوم رو بیرون کشید.
تهیونگ ناراضی سرش رو به تشک تخت کوبید.
_ من تاحالا هزار بار گفتم میخوام کامل حست کنم بدون اون کوفتی جونگکوک.
جونگکوک نیشخندی زد و دوباری بین پاهای بوسیدنی تهیونگ جا گرفت، سرش رو خم کرد و روی رونهای پسر بوسههای ریزی بهجا گذاشت و قسمت داخلی رونهاش رو مکید تا کبود بشه.
دستش رو روی طول عضو تهیونگ کشید و سر خیس از پریکام پسر رو لمسکرد، بوسهای زیر نافش بهجا گذاشت و بدن تهیونگ رو بین دستهاش کشید و توی یکحرکت بدنش رو چرخوند.
حالا تهیونگ شکمش روی تخت بود و جونگکوک نمای خوبی به پشت پسر داشت انحنای لبهاش بالا کشیده شد و بوسهای روی کمر تهیونگ بهجا گذاشت.
+ داگیشو یاس کوچولو.
تهیونگ پاهاش رو با بالاکشید و روی زانوها و دستهاش قرار گرفت، جونگکوک دو طرف لگن پسر رو گرفت و سمت خودش کشید، به قوس کمر پیکره بوسیدنیش خیرهشد.
لوب رو باز کرد و انگشتفاکش رو به لوب آغشتهکرد، انگشتش رو روی ورودی تهیونگ به حالت نرمی کشید.
تهیونگ از حس سردی روی حفرهش هیسی کشید و بیتاب چرخی بهبدنش داد که جونگکوک با اسپنک کردنش گفت:
+ یاسِمن، پسر خوبی باش.
_ چرا فقط اون دیک لعنتی نمیکنی اون تو؟
جونگکوک اسپنک دیگهای به پوست حساس پسر زد خیره به رد انگشتهاش خندید.
انگشت فاکش رو به آرومی وارد پسر کرد، تهیونگ هینی کشید و دستهاش به ملحفههای تخت چنگزدن و مشت شدن.
انگشت اشارهش رو که به لوب آغشتهبود وارد سوراخ تنگ پسر کرد، انگشتهاش رو قیچیوار تکونداد تا از جا باز کردن یاسش مطمئنبشه.
_ لعنت بهت جونگکوک.
تهیونگ گفت و تنش رو بیشتر به عقب هلداد تا انگشتهای پسر رو بهتر درون خودش حس کنه.
جونگکوک انگشت سومش رو هم وارد پسر کرد وبعد از چند ثانیه که حس شل شدگی ورودی یاسش رو دید، توی گلو خندید.
+ یاسِ من چیمیخواد؟
_ اوه، جونگکوک، مود عوضیت باز بالا اومد؟ تورو میخوام، بدون اون کاندوم.
+ کاندوم نیازه یاسِ من.
_ لعنت به تو و نیاز بودن کاندوم.
جونگکوک عضو راست شدش رو روی ورودی پسر قرار داد تهیونگ اون حرارت کذایی رو حس کرد و حس لذتی توی تنش رخنهکرد.
برای اذیت کردن تهیونگ، کلاهک عضوش رو روی ورودی تهیونگ میکشید و تهیونگ بیتاب میشد.
_ جونگکوک، نکن...
بوسهای پشت گردن تهیونگزد.
+ نمیکنم یاس.
جونگکوک آروم،آروم عضوش رو وارد پسر کرد و با یکی از دستهاش لگن پسر رو گرفته بود و با دست دیگه مشغول نوازش پشتکمر تهیونگ بود خم شد وهرم نفس های گرمش رو روی تن لخت پسر خالیکرد، لبهای تبدارش رو به کمر پسر رسوند و بوسید.
آروم سرعت ضربههاش رو بیشتر کرد و با دستهاش لگن تهیونگ رو نگهداشته بود.
عضو جونگکوک با شدت توی بدنش ضربه میزد و اون میلرزید و ناله میکرد.
_ جونگ.... کوک.... آه.... اومممم.... لعنت.... بهت....
+ دوستشداری تهیونگ نه؟ رقص تنت رو زیر تن دلتنگم دوستداری؟
_ خفهشو و کارت رو بکن.
جونگکوک تهیونگ رو چرخوند و پاهاش رو روی شونش قرار داد و دوباره واردش شد ، میخواست چهره بوسیدنی پسر رو بهتره ببینه، تهیونگ پستهاش رو روی کمر جونگکوک گذاشت و با ناخونهاش روی سطح کمر جونگکوک خنج میکشید، مرد دستش رو به عضو سخت شده پسر رسوند و سر خیس از پریکامش رو لمس کرد شروع به دادن هندجاب کرد و کام شدن پسر رو نزدیک و نزدیک تر کرد ،تهیونگ به اوج رسیده بود ، نالهای کرد و با تابخوردن زیر دستهای جونگکوک نالید.
+آهههه... جونگ....کوک.
توی دستهای جونگکوک کام شد، خندید و و شدت ضرباتش رو بیشتر کرد تا خودش هم به اوج برسه.
چشمهای خمارش رو روی تن تهیونگ فیکس کرد سرش رو پایینبرد لبهای پسر رو بوسید و به بازی گرفت، نرم و عمیق میبوسید، زبونی روی لب تهیونگ کشید.
_ توم بیا جونگکوک، توی یاسِت کامشو.
جونگکوک فاکی زیر لب گفت، با نالهای درون تهیونگ خالی شد.
آروم از تهیونگ خارجشد و بوسهای روی شکم پسر بجا گذاشت.
از روی تخت بلند شد و سمت حمام رفت آب رو باز کرد تا دماش متعادل بشه.
+ یاسِ من، حموم.
_ ولم کن خوابم میاد سمتم بیای میکشمت.
جونگکوک خندید و از حموم بیرون رفت، چتریهای عرق کرده تهیونگ رو از روی صورتش کنار زد و تن پسر رو توی آغوشگرفت.
+ باید حمومکنی، کثیفی.
_ جونگکوک، کثیف باشم چندش باشم دوسم نداری؟
+ دارم.
_ پس دردت چیه حموم حموم بزار بخوابم.
جونگکوک لبخندی زد و تهیونگ رو پایین گذاشت، دوش رو روی بدنش تنظیم کرد و شامپو رو از قفسه بیرون کشید تا موهای پسر رو بشوره.
انگشتهای نرم و نوازشگر بین موهای تهیونگ حرکت میکردن. تهیونگ آروم سیبگلوی جونگکوک رو گاز گرفت.
+ ته..
_ تو خوب رفع دلتنگی کردی، تنم کبوده.
+ ازم دور نشو تا مجبور نشم کبودت کنم برای رفع دلتنگی.
تهیونگ سری تکونداد و بعد از حمومشون، جونگکوک ملحفه های تخت رو عوض کرد و از پشت تهیونگ رو توی آغوش کشید بوسهای پشت گردن پسر زد.
+ دلم برای تنت بین دستهام تنگ شده بود یاس، برای نفس کشیدن عطر گردنت، برای لذت لمس تنت، برای بوسیدن لبهای معطرت، دیگه با نبودت امتحانم نکن.
_ من کنارتم کوک.
BẠN ĐANG ĐỌC
𝐕𝐢𝐩𝐞𝐫(Kookv)
Fanfictionجئون جونگکوک وارث بزرگترین شرکتهای زنجیرهای دل به پسر رقصندهای میبازه. و چی میشه اگر سر و کلهی افعی وسط زندگی شیرینشون پیدا بشه؟ افعی مار خوش و خطخالی که هرکسی اون رو ببینه کشته میشه. + امشب، دوستداشتم بدون توجه به کل اون مهمونی، روی اون...