ولی تو ندیدی که با این تن خستم چجوری برای موندنت تلاش کردم.
نامجون نفس عمیقی کشید و ضربه بعدی روی سر هکتور فرود اومد و خون به موهای طلایی رنگش رنگ بخشید، جونگکوک خم شد صورت هکتور رو برگردوند و گفت:
+ از چشمهات خوشم نمیاد، باید درشون بیارم، از زبونت هم خوشم نمیاد، آه به معنای واقعی نمیدونی داری چه کصشعری تفت میدی.
هکتور نفس بیرمقی کشید، روی دستهای بیجونش نیمخیز شد لبخندی زد و ردیف دندونهای سفیدش رو به نمایش گذاشت.
_ جئون، اون فقط زیرخواب من نبود که، آه تهیونگ به طرز فاکی هاته، رقص تمش زیر خودم رو دوست دارم.
جونگکوک لبخندی زد و مشتش رو توی دهن هکتور کوبید، جونگکوک با خودش فکر کرد حتما هکتور دنبال مشت بوده که خندیده، با خودش فکر کرد چقدر بخشندهاست که طعم خون رو به لبهای کثیفش هدیه داده.
موهای مرد رو بیشتر بین چنگ دستهاش فشرد و غرید:
+ از کدوم تحویل حرف میزدی؟ تهیونگ داره چه غلطی میکنه؟
هکتور نفس دردناکی کشید و قفسه سینهش به درد اومد، خون توی دهانش رو به سمتی تف کرد و گفت:
_ چرا از خودش نمیپرسی چه غلطی کرده؟
جونگکوک هومی کشید، سر هکتور رو روی زمین رها کرد و بلند شد، لبخند کجی زد و میله آهنی رو محکم توی قفسه سینه هکتور کوبید تا ببینه چطور خون با شدت بیشتری از دهنش بیرون میاد.
میله رو توی دستش چرخوند و با لحن سرخوشی گفت:
+ اوپس، من واقعا خون دوستدارم هکتور، و درضمن تنها کسی که میتونه اسم "تهیونگ" و واژه "غلط کرد" رو تو یه جمله بیاره منم، نه تو حرومزاده.
هکتور سرفه میکرد و خون از دهنش بیرون میریخت، قفسه سینهش حتی برای نفسی هم کمکش نمیکرد دندههاش بشدت درد میکردن، نفس لرزونی کشید و دستش رو به تتوی مارش کشید.
_ جئون... تهیونگ همچین آدم خوبی نیست... باور- باورکن به مراقبت تو ... نیاز نداره.
جونگکوک میله رو روی زمین گذاشت و با صدای بدی روی زمین کشیدش.
YOU ARE READING
𝐕𝐢𝐩𝐞𝐫(Kookv)
Fanfictionجئون جونگکوک وارث بزرگترین شرکتهای زنجیرهای دل به پسر رقصندهای میبازه. و چی میشه اگر سر و کلهی افعی وسط زندگی شیرینشون پیدا بشه؟ افعی مار خوش و خطخالی که هرکسی اون رو ببینه کشته میشه. + امشب، دوستداشتم بدون توجه به کل اون مهمونی، روی اون...