Part 3

124 23 7
                                    


- تو هم دیدیش؟
جین چشم‌هاش رو با درد بست و سرش رو به چپ‌وراست تکون داد.
- چیز عجیبی وجود نداشت یونگی.

گفت و یونگی با بغض عقب رفت.
توهم زده بود؟ امکان نداشت!
نگاهِ گرفته و تیره‌اش رو دیگه از کوک نگرفت و خیره به چهره‌ی بی‌مثال و پرستیدنی‌اش، هر چندلحظه یک‌ بار اشک‌هاش رو پاک می‌کرد تا واضح ببینه چهره‌ی معشوق و معبودش رو.
تا وقتی که دکتر کاور رو بست و دیگه اجازه نداد تا بیشتر بمونه، چهره‌ی هردو رو به ذهنش سپرد و غرق شد توی خاطراتشون.
سخت بود دل بکنه و این جین بود که مجبور شد تا اون رو بیرون ببره.
کنار در، توی راهرو سر خورد و سرش رو به دیوار تکیه داد.
چشم‌هاش رو بست و نفس عمیقی کشید.
وقتی حس کرد که جین هم کنارش نشسته، سرش رو کج کرد و روی شونه‌اش گذاشت و به دیوار روبه‌روش خیره شد.

- یه مراسم ساده می‌گیرم.

- فکر نمی‌کردم که مراسم ساده برگزار کنی ته.

جین بعد از چند لحظه جوابش رو داد؛ به همون آرومی.
واقعاً هم انتظار نداشت!
فکر می‌کرد قراره مراسم بزرگی برگزار بشه. مراسمی باشکوه...
تک‌ دختر و همسرش مرده بودن!
اما شاید یونگی این‌طوری راحت بود...

- باید برم دنبال کارها.

- نمی‌خواد، نامجون و من می‌ریم.

- تا همین‌جا که بودین ازتون ممنونم.

- لجبازی نکن. توی این شهر تنهایین!

پوزخندی زد و نگاه پر اشکش رو از دیوار گرفت.
سرش رو از روی شونه‌ی جین برداشت و دست‌هاش رو به زانوهاش تکیه داد.

- مگه مهمه؟ یا اصلاً ربطی داره؟ خودم از پس کارهام بر میام.
بعد بی‌حرف سعی کرد تا از جا بلند بشه.
پاهاش می‌لرزید و دست‌هاش هم‌ همین‌طور.
تنش بی‌حال بود و نگاه تارش، از اشک پر و خالی می‌شد.
وقتی تونست روی پاهاش بایسته، دید که جین هم از جاش بلند شده.
جلوتر ازش به راه افتاد؛ اما لحظه‌ای وسط راهرو مکث کرد.

- تو دیدیش!

صدایِ متعجب جین توی گوشش پیچید.

- چی رو؟

- تو دیدی که من اطرافِ کوک چی دیدم. مطمئنم توهم نبود. من... اون هاله‌ی سیاه رو واضح دیدم. قلبی نداشت! تو دیدیش. دروغ گفتی!

چشم‌های مرد گرد شد و بی‌حرکت ایستاد.
ضربان قلبش بالا رفت و نفس‌هاش تند شد.
چی باید می‌گفت؟
چه جوابی بهتر بود؟

- مهم‌ نیست که تأیید کنی یا نه. اون‌ها یه بلایی سر کوک بیچاره‌ام آوردن و دستِ من کوتاهه. لاوندرم رو آزار دادن...

- درسته! من هم دیدمش یونگی؛ اما این دلیل بر این نیست که بلایی سر جونگ‌کوک اومده. شاید طبیعیه. از کجا می‌دونی؟

Soul Vein |Yoonkook-kookgiWhere stories live. Discover now