part 2

928 162 18
                                    


چشم‌های مشکی و گرد جونگ‌کوک روی نخ سرخ‌ رنگی که دور انگشت
حلقه‌اش گره خورده بود، در گردش بود. گرگش مدام زوزه می‌کشید
و خودش رو به در و دیوار می‌کوبید تا آزاد بشه و دندون‌های‌ تیزش رو
توی‌ گردن سپید امگاش فرو کنه.
امگاش؟

درسته! جونگ‌کوک اون‌ پسر رو برای خودش می‌خواست. جیمین باید امگا و لونای اون می‌شد و مخالفت خانواده‌ها هم هیچ اهمیتی براش نداشت.

گرگش داشت کنترلش رو دست می‌گرفت و پی در پی رایحه‌ی اغواکننده‌اش که بوی چوب صندل گرفته بود رو آزاد می‌کرد تا امگا رو مطیع رام خودش کنه.

جیمین که تحت تاثیر هیت و نخ سرنوشت بود، با استشمام رایحه‌ی جدید چوب صندل آلفا، پاهای خوش فرم و تپلش لرزید و ناخودآگاه گردن سفیدش رو کج کرد و جلوی دهن جونگ‌کوک گرفت‌‌‌. امگاش
مارک میتش رو می‌خواست‌ و باعث شده بود و عقل از سر جیمین بپره
و کار‌هایی رو بکنه‌ که تو حالت عادی حتی بهش فکر هم‌ نمی‌کرد!

با چشم‌های خمارش، دستش رو روی سینه‌ی آلفا گذاشت و با لوندی و عشوه، پوست لخت جونگ‌کوک رو نوازش کرد و گفت:

_آلفا گرگت داره از سینه‌ات بیرون می‌زنه! چرا نمی‌ذاری بیاد و امگاش رو آروم کنه؟ من جای دندون‌هات رو روی گردنم می‌خوام.

جونگ‌کوک که تحملش تموم شده بود، با یک دست گردن ظریف امگا رو ‌گرفت‌. بینیش رو روی غده‌ی فورمون پسر و با ولع و حرص بو کشید. ریه‌اش از بوی شراب ناب پر شد و به هوس افتاد تا طعمش هم بچشه. لیسی به گردنش زد و کمی فشار دستش رو ‌کم کرد و با صدای بم و خش‌دارش گفت:

_امگا دلت می‌خواد آلفات مارکت کنه؟ دوست داری همه بفهمن تو مال آلفا جئونی؟ هوم؟

جیمین از حس نزدیکی به آلفا، توی گلو غرشی کرد و چشم‌هاش رو از سر لذت بست. خودش رو بیشتر به جونگ‌کوک چسبوند که دیک‌های تحریک شده‌شون بهم مالیده شد و آه هر دو رو بلند کرد. جیمین لبش رو گزید و گفت:

_می‌خوامت آلفا. تو رو برای خودم می‌خوام‌.

دست تتو شده‌ی جونگ‌کوک رو گرفت و روی شکم نرم و پنبه‌‌ایش گذاشت. با چشم‌های خمارش به جونگ‌کوک خیره شد و همون‌طور که لب‌های ورم‌ کرده و سرخش رو با زبون تر کرد و گفت:

_می‌خوام توله‌های تو رو این‌جا داشته باشمن و بزرگشون کنم‌...آه! آلفا شکمم رو از توله‌هات پر کن.

جیمین تیر آخر رو زد و جونگ‌کوک کاملا از خود بی خود شد. یک پای امگا رو بلند کرد و نگاهی به سوراخ ملتهب و آماده‌ی امگا که از قضا بخاطر آب چشمه خیس هم بود‌، انداخت.
بخاطر رابطه‌ی کمی قبلش نیازی به آماده کردن نداشت.

پس بی معطلی، دیک هارد شده‌اش رو روی سوراخ پسر گذاشت و با یک ضربه‌ی محکم تمام حجمش رو وارد امگا کرد. از تنگی و داغیش نفسش بند اومد و موجی از لذت سراسر وجودش رو گرفت.

𝐌𝐲 𝐑𝐞𝐝 𝐖𝐢𝐧𝐞Where stories live. Discover now