پارت چهار . بهشت روی زمین

904 175 177
                                    


جین

بورد رو از روی میز پرستاری برداشتم و سمت اتاق بیمارم رفتم ... در رو باز کردم و تو رفتم ... با دیدن بابای هانول که نشسته روی صندلی خوابش برده بود خواستم از اتاق بیام بیرون که صداش اومد
' اوه ... جناب دکتر ... اومدید

با لبخند نگاهش کردم و گفتم
+ بله ... روزتون بخیر ...

سمت تخت هانول رفتم.... با دیدنش لبخند زدم ... دختر کوچولو با اونهمه دستگاه که بهش وصل بود و اون زخم روی سینه اش بازم داشت میخندید

 دختر کوچولو با اونهمه دستگاه که بهش وصل بود و اون زخم روی سینه اش بازم داشت میخندید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+ صبحت بخیر عروسک دوست داشتنی ...

دستم رو ضد عفونی کردم و آروم دستش رو گرفتم که انگشتای کوچولوش رو دور انگشتم پیچید

دستم رو ضد عفونی کردم و آروم دستش رو گرفتم که انگشتای کوچولوش رو دور انگشتم پیچید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

آروم انگشتش رو ناز کردم و گفتم
+ آفرین کوچولوی قهرمان ‌... تو خیلی قوی ای... من بهت افتخار می‌کنم

با چشمای قشنگش نگام می‌کرد ... دستش رو ول کردم و گوشی پزشکیم رو از دور گردنم برداشتم ... سعی کردم سرش رو با مالش به دستم گرم کنم تا اون فرشته کوچولو اذیت نشه

آروم روی قفسه سینش گذاشتم و به صداش گوش دادم ... محکم و قوی می‌زد ... با لبخند گوشی رو از گوشم برداشتم و نگاهم رو به باباش که با نگرانی دستاش رو به هم می‌مالید دادم و گفتم
+ دوست دارید به ضربان قلبش گوش کنید باباش؟

اون که انگار دنیا رو بهش دادن با ذوق گفت
' م.می.میشه؟ ...

سرم رو به نشونه آره تکون دادم که جلو اومد گوشی رو سمتش گرفتم و اونم توی گوشش گذاشت ... دوباره جای گوشی رو روی سینه هانول تنظیم کردم که ذوق زده گفت
' خدای من ...

Lovelorn Where stories live. Discover now