اول یه نگاه به پارت قبل بندازید، بخونید یادتون بیاد
😂😭😂😭😂😭😂😭___________________________________
یونگی
رو به چانسو گفتم
× هی چان ...' بله؟
×پدرینو یه کاری داده ...
' چه کاری؟
گوشیم رو تو جیبم گذاشتم و گفتم
× اطلاعات یه نفرو سریع میخواد … قبل از اینکه پروازش بشینه' یعنی آمارش رو درارم؟
× نه ... گفت فقط آدرس خونه و محل کارش
' اسمش چیه؟
× کیم سوکجین
' اوکی … پس من میرم کار رئیسو انجام بدم
اوضاع داشت جالب میشد … کیم سوکجین … اسمش ناآشنا بود پس میدونستم درگیر کار ما نیست … اما کیه که نامجون هنوز نرسیده دنبال آدرسشه …
.
جین
با خستگی خودمو رو صندلی انداختم و جزوه های کنفرانسو رو روی میز گذاشتم … تلفن روی میز رو برداشتم و با وصل شدن به منشی گفتم یه لاته برام بیاره
نیم ساعت دیگه ویزیتام شروع میشد و میخواستم یکم استراحت کنم اما کف پام حسابی درد گرفته بود ... پس کفشم رو در آوردم و پام رو روی پام انداختم و کف پام رو ماساژ دادم ...
+ هه ... فکر کنم پیر شدم دیگه
این دردای گاه و بی گاه خیلی کلافه ام میکردن و امروزم بعد از سه ساعت تدریس دردشون تشدید شده بود …
برای کسی که عادت داشت پنج شیش ساعت بی وقفه برقصه و بعدم کل مسیرو پیاده تا خونه بره و الانم که مجبوره طولانی مدت توی اتاق عمل بایسته همچین پادردی فقط یه شوخی مسخره بود … مثل بقیه بلاهایی که تو زندگی سرم اومده …
منشا این درد هم جای همون زخمای لعنتی کف پام بود ... پیش دکترای مختلفی رفته بودم و هر درمانی رو امتحان کردم اما درست نشد …
تا اینکه آخرین متخصصی که پیشش رفتم بهم گفت که این درد جسمی نیست ... روحم زخمیه .... و تا وقتی زخم روحم خوب نشه دردش ادامه داره …
(اختلال تبدیلی یا اختلال هیستری)چند دقیقهی بعد با صدای در با پایین انداختن پام و پوشیدن کفشم گفتم
+ بفرماییددر باز شد و منشی با سینی توی دستش اومد تو … با لبخند ازش تشکر کردم … واقعا به کافئین نیاز داشتم تا بتونم سرپا بمونم
.
.
.
بعد از گذشت سه ساعت بلاخره ویزیتام تموم شد ... کتم رو پوشیدم و با بیرون زدن از ساختمون سمت پارکینگ بیمارستان رفتم … ساعت هشت شب بود و حسابی خسته بودم … اما فقط فکر اینکه پسرام خونه منتظرمن باعث میشد دلم گرم بشه …
YOU ARE READING
Lovelorn
Werewolfبیچارگی میدونی چیه؟ ...اصلا تا حالا آدم بی چاره دیدی؟ تاحالا آدمی رو دیدی که یه چیزی یا یه کسی رو با همه وجود بخواد ... لعنت بهش با همه قلبش بخواد ... بپرستتش ... اما نذارن... نشه ... نشه اونو داشته باشه ... اما بیچارگی این آدم وقتی معلوم میشه که م...