پارت ۲ چانهو

49 13 6
                                    

دو روز بعد
سوهو &

دو روزی میشه که از پک لویی فرار کرده بودیم و متوجه شدم چان تقریبا همه پک ها گشته بود باید خودم نشون میدادم تا جای بکهیون لو نره  .

&بکهیون

هر جوری که فکر میکردم نمیتونستم باور کنم خسته شده بودم خسته از این زندگی حتی هیونگ بدبختم  درگیر خودم کردم  باید بهاش حرف بزنم

_سوهو هیونگ‌ من بخشش

_چرا توله

_زندگی تو هم درگیر کردم

_این حرف نزن

_هیونگ به چانیول برگرد

_بزار ببینم لیاقت برگشت داره

_هیونگ

سوهو خنده تلخی میکنه میگه

_من بخشش

_چی میگی هیونگ چرا ببخشم

_من زندگی تو رو خراب کردم

_این طور نگو هیونگ‌

^تق تق تق تق

&_سوهو

_منتظر کسی بودی هیونگ

_اره

_بیا داخل

_سلام خوش اومدی لوهان بیا داخل

_سلام آقای شیو

_سلام آقایون خوش حالم میبیتنون

_راستیش گفتم بیای اینجا تا از هر دوتاتون معذرت میخوام 

_این جوری نگو

_چرا شما دوتا عاشق هم بودید ولی من نذاشتم با این که میدونستم عاشق همید الان هم دیگر دوست دارید

با حرفم نگاه خجالت زده بکهیون لوهان روی هم نشست پس حدسم درست بود
لبخند آرومی زدم گفتم  پس فعلا صبر کنید چند روز دیگه گرد همایی  همه پک هاست یونگی که اومد تکلیف شما هارو روشن میکنم منم تکلیف خودمم....

وانشات Onde histórias criam vida. Descubra agora