پارت شانزدهم:سمفونیِ مرگ!🧚🏼♂️✨️
﴿یک هفته بعد﴾
هراسون و وحشت زده وسط اون شلوغی وایستاده بود.
همه چیز دور و برش روی حالت کند بود و نمیفهمید چه اتفاقی درحال رخ دادنه.
صدای جیغ زن و بچه ها، قدم های سریع و لرزونشون، خونه های شعله ور، جنازه های خونین...- جونگکوک!
『فلش بک ≡ دو روز قبل』
دست در دست هم توی باغ عمارت راه میرفتن و از باهم بودنشون لذت میبردن.
سکوت حاصل در باغ، که فقط نغمه خوان پرندگان اون رو میشکست آرامش بخش خاطرشون بود.حالا که بدن تهیونگ خوب شده بود و میتونست رو پای خودش بایسته، همه چیز برای جونگکوک قابل تحمل تر شده بود.
- جونگکوک به نظرت از پسش برمیایم؟پسر بزرگتر با لبخند آرامش بخشی، کف دست نرم پسرک رو نوازش کرد و لب زد
- معلومه که میتونیم عزیزم...انقدر نگران نباش و از الانمون لذت ببرتهیونگ با ترس محوی که توی لحن و نگاهش وجود داشت زیر لب زمزمه کرد
- ولی نمیتونم حس بدم رو از بین ببرم، حسم میگه اتفاق بدی قراره بیوفته!『پایان فلش بک』
پس اون حس بدش که میگفت قراره اتفاق بدی بیوفته الکی نبود.
اون اتفاق بد درست جلوی چشماش بود و نمیتونست نگاهش رو از روش برداره.جونگکوکش، جفت عزیزش درست وسط اون میدون خون دراز به دراز افتاده بود، با بدنی خونی!
با کنار زدن مردم وحشت زده با هول به سمت جسم بی رمق گرگ جفتش دوید.- ج...جونگکوک...جونگکوک!
با صدایی که از بغض میلرزید اسمش رو صدا زد تا شاید جوابی نصیبش بشه، اما تنها چیزی که شنید صدای سرفهی دردمند و خونین هیبرید بود.
- جونگکوک خواهش میکنم... پاشو چرا اینجوری شدی...چرا تنهام گذاشتی آخه لعنتی؟!
『فلش بک پنج ساعت قبل』
- قربان بهمون حمله شده!
با همین جمله جمع حاضر توی سالن به یکباره از جا بلند شدند.
- مثل اینکه جنگ شروع شده اعلاحضرت، چه دستوری میدید؟
جئون لوکاس با لحن جدیای رو به جیسو پرسید و منتظر دستور موند.جیسو با جدیت تمام لب زد
- من به دیدن خواهرم به بهشت میرم و تا زمانی که برگردم باید با لشکرتون جلوی هنری رو برای وارد شدن به شهر بگیریدلوکاس سری تکون داد و از اتاق همراه با دستیارش بیرون رفت .
زرهی که از قبل پوشیده بود رو محکم کرد و روبه دستیارش لب زد
- امیدوارم بتونیم با افتخار بمیریم مایکل
...
..
.
با بیرون رفتن پدر جونگکوک روبه دو پسر کرد و با جدیت لب زد

YOU ARE READING
༒𝐌𝐘 𝐏𝐀𝐈𝐑 𝐈𝐒 𝐀 𝐅𝐀𝐈𝐑𝐘༒
Fantasyرودخانه ای آرام که دو سرزمین و از هم جدا کرده و به عبارت دیگر مرز بین دو سر زمین است. سرزمین پری ها و سرزمین هایبرید ها این سرزمین ها در گذشته های دور سر مشکلاتی با هم دشمن شدن و صلح و آرامش ازشون گرفته شد تا 20 سال پیش،وقتی جانشین دو سرزمین بر تخت...