For "Papa Haku"
[سه سال بعد]
_فقط بازوت رو گاز گرفتم دیگه، مُردی حالا؟
تهیونگ درحالی که چشمهاش رو توی کاسه میچرخوند، توی جاش نیمخیز شد و با تعجب جونگکوکِ دراماکویین رو مخاطب قرار داد؛ پسر بزرگتر اما به نوازش بازوش توسط دست دیگهاش ادامه داد و اخمش رو پررنگتر کرد.
_یه پاپی واقعی هستی! بازوی بدبختم رو یه طوری گاز گرفتی که حس میکنم گوشتم کنده شده، بعد میگی نمُردم؟
تهیونگ چشمهاش رو درشت کرد و کمی روی صورت جونگکوک که همچنان دراز کشیده بود، خم شد.
_با سیوپنج سال سنت خجالت نمیکشی که یه گاز ساده رو اینطوری بزرگش میکنی؟
جونگکوک در جواب برای چند ثانیه مستقیم به چشمهای پسر کوچیکتر نگاه کرد و درنهایت درحالی که بهسمت مخالفش میچرخید، زمزمه کرد:
_قهرم اصلاً. طلاقت میدم.
تهیونگ خندهٔ صداداری کرد و دستش رو بین موهای پسر بزرگتر فرو برد.
_ما که ازدواج نکردیم هاکو! حالا قهر نکن، چکار کنم ببخشی منو؟
جونگکوک سرش رو کمی بهسمت تهیونگ چرخوند و لبخند زد.
_بوسم کن شاید بخشیدمت!
پسر موقهوهای دو طرف صورت جونگکوک رو بین دستهاش گرفت و سرش رو روش خم کرد. بوسهٔ محکمی روی گونهٔ راستش نشوند و بعد از اینکه کمی ازش فاصله گرفت، پرسید:
_خوبه؟
جونگکوک سرش رو به نشونهٔ منفی تکون داد و سمت چپ صورتش رو به تهیونگ نشون داد.
_اینطرف موند.
تهیونگ خندید و درحالی که صورتش رو دوباره جلو میبرد، زمزمه کرد:
_هرچی سنت بالاتر میره، لوستر میشی پیرمرد.
هنوز لبهاش روی گونهٔ پسر بزرگتر ننشسته بودن که چونهاش توسط دست پر از تتوی پسر گرفته شد.
_به کی گفتی پیر؟
تهیونگ چشمهاش رو با شیطنت داخل اتاق گردوند و متفکر پاسخ داد:
_من که کس دیگهای رو اینجا نمیبینم؛ احتمالاً با تو بودم.
_عه؟
پسر مومشکی زبونش رو توی لپش فرو برد توی یه حرکت تهیونگی که مخالفتی از خودش نشون نداد رو مجدداً روی تخت خوابوند. زانوی چپش رو بین پاهای پسر تکیهگاه کرد و دستش رو روی گردنش نشوند.
_پس پیر شدم؟
پسر موفرفری معصومانه سرش رو به نشونهٔ مثبت تکون داد.

KAMU SEDANG MEMBACA
Puppy (Kookv)
Fiksi Penggemar← پاپی تمامشده. ✔️ جونگکوک مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئیده. بعد از خیانت افتضاح دوستپسرش، باهاش به هم میزنه و چند وقت بعدش، شروع به دریافت پیامهای ناشناس عجیبوغریبی میکنه! کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، اس.مات، فلاف، درام، روانشناسی