٠١

944 134 356
                                    

به اولين بوك ترجمه بنده خوش اومدين:)

هري در حالي پاش رو تكون ميداد به ساعت بزرگ روي ديوار نگاه انداخت؛ساعتي كه درست بالاي يه تبليغ داروي آلرژي گذاشته شده بود و زني داخلش با صورتي خندان اسپري بيني رو تكون ميده.

هري بيبنيش رو در برابر بوي اتاق چين ميده و واقعا از مطب دكتر چه انتظاري ميشه رفت؟بوي ضدعفوني كننده هاي قديمي كه به صندلي ها چسبيده بود و بوي صابون ها و عطر هاي بيش از حد مراجعه كنندگان مثل رطوبتي هميشگي و دائمي بود كه حتي افتاب كمياب لندن هم نميتونه از بين ببرتش!.

"بيا،بياا"هري زير لب غرغر ميكنه و روي صندلي جا به جا ميشه.

اون حتي نميدونه چرا اين شلوار جين ازار دهنده رو پوشيده -خب،خودش ميدونه چرا-اما هيچوقت نميخواد بهش با صداي بلند اعتراف كنه و حتي بعد اينهمه وقت هم نميتونه جلوش رو بگيره!

"اقاي استايلز؟"جوناس،پرستار لاغر اندامي كه يه جا كارتي كه بندش ميكي موس دور گردنش داشت صداش ميكنه و با همون صداي ارومش ادامه ميده"ببخشيد قربان،قرار ملاقت شما ده دقيقه پيش بود و اگر بيشتر طول بكشه برنامه بهم ميريزه و ديگه نميتونيم كاري كنيم."

"درسته،متاسفم،ميدونم اون فقط پدرشه"هري به ساعت نگاه كرد و بعد به سمت در ورودي و پرستار رفت و جوناس يه لبخند ترحم اميز به هري تحويل ميده؛كاري براي اروم كردن همه مشتري هايي كه ميگن احساس بدي دارن و نميتونن كاري انجام بدن.

"اقاي استايلز،اگر شما و پدرش نتونيد توي يه بازديد باهم باشين،مطمئنا ميشه دوباره برنامه ريزي كرد؟"

جوناس به سمت ميز ميره،جايي كه زني خسته و كسل تعداد زيادي از كاغذها رو هايلايت ميكنه.

"اين يه ويزيت براي واكسيناسيونه؟"

"نه،اين فقط براي چكاپ پنج ماهه س ؛اما.."هري از چرخوندن چشماش خودداري ميكنه و درحالي كه موبايلش رو توي جيبش ميذاره بي صدا فحش ميده"متاسفم،فكر نميكردم انقدر دير بياد،اون قسم خورده بود كه به موقع مياد!"

"خب،چيشد؟"جوناس روي شونه هري به ارومي ضربه ميزنه و هري بيشتر و بيشتر غرق شرمندگي ميشه"پس،انجامش ميدي يااينكه دوباره قرار ملاقات ميذاري؟"

"ببخشید. بله، البته. الان میام."

هري به عقب ميره.

در شيشه اي با صداي زنگوله بالاي سرش به طرف اتاق انتظار باز ميشه.

اولين نفري كه هري ميبينه مردي قد بلند و چهارشونه و تنومنده و با نگاهش تاريكش كل اتاق رو از نظر ميگذرونه.

لويي وسط اين گروه سه نفرس و عينك آفتابيش رو بالاي سرش روي موهاش ميذاره و پوزخندي روي لباشه.

You Taught Me How To Love (I Taught You How To Stop) [L.S]Where stories live. Discover now