٠٢

516 119 300
                                    

دكتر ترنر روي هري كه دراز كشيده بود روي تخت،كمي خم شد و به ارومي پوست اطراف سينه هري رو فشار ميده.

دستش روي قفسه سينه هري حركت ميكنه،دستاش گرم و با احتياطه!

"درسته،اينجوري كه من ميبينم،سينه هاي تو كاملا ورم كردن"دكتر زمزمه ميكنه و پوست زير سينه هاي كوچيك هري رو لمس ميكنه؛پوستي كه زير لمس دكتر صافه.

"من يسري درمان خانگي رو امتحان كردم،حوله خنك بعد از شير دادن،آلوئه ورا،نپوشيدن چيزايي كه باعث خارش ميشن و حتي اگر قرار باشه كل روز رو توي خونم باشم از پوشيدن لباس و پيراهن دوري ميكنم"

هري توضيح ميده و وقتي انگشتاي دكتر ترنر پهلو و دنده هاي هري رو لمس ميكنه،هري قلقلكش ميشه و توي جاش كمي جا به جا ميشه.

"اونا فوق العاده حساسن"

هواي خنك اتاق معاينه،باعث ميشه نوك سينه هاي هري سفت بشن و وقتي انگشتاي دكتر ترنر روي اونا قرار ميگيره،از سفتي زياد رو به بالا ميرن.

انگار كه دكتر در حال بررسي اونا باشه كمي فشارشون ميده و هري صدايي اروم از گلوش خارج ميشه،درد نداره فقط اون پوست سفت و كمي چروك شده احساس عجيبي داره.

هري به كمرش قوس ميده و از اين احساس عحيب ميلرزه و انگشتاي دكتر ترنر در امتداد سينش و انحايي كه داشت رد ميشه و به شكمش ميرسه.

"اِهِمممم"كنار اونا،لويي صدايي بلندي از گلوش خارج ميكنه و توي جاش جا به جا ميشه و صاف مي ايسته و شونه هاش رو به عقب ميده.

لويي منتظر ميشه هر دوتاشون نگاهشون رو بهش بدن و بووي رو به اون دستش ميده و به بهانه درست كردن لباسش،كتش رو باز ميكنه.

توي كتش يه كاور چرم مشكي رنگ قرار گرفته و دسته كلت ٩ ميليمتري توش ميدرخشه.

لويي قبل از اينكه كتش رو به جاي قبلي خودش برگردونه،با چشماي گرد شده دكتر ترنر مواجه ميشه^^.

"اوم،درسته!"دكتر ترنر بالافاصله عقب ميكشه و به سمت ميزش ميره با صندلي چرخ دارش و نمودار رو برميداره.

دستهاش ميلرزيدن اونقدري كه فقط خودش و لويي متوجه ميشدن.

هري با ناراحتي شروع ميكنه"اما دكتر.."

دكتر ترنر دستش رو بلند ميكنه"همچيز نسبتا طبيعي بنظر ميرسه اقاي استايلز،اين متورم شدن هم فقط بخاطر توليد شير توي بدن شماست"

دكتر ترنر با صدايي اروم ميگه و نمودار رو ميبنده.

"من به جوناس يه نسخه ميدم كه بهتون تحويلش بده و شامل يه كرم كمك كنندس به بزرگ شدن سينه؛فقط قبل شير دادن به بووي اون ناحيه رو تميز و ضدعفوني كن.

"البته،درسته"هري سر تكون ميده و توي جاش ميشينه و پيراهنش رو ميبنده،ميتونه سرخ شدن صورتش رو حس كنه و گرما بدنش رو ميسوزونه و معدش بهم ميپيچه"ممنونم دكتر"

You Taught Me How To Love (I Taught You How To Stop) [L.S]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora