1•~«باید برم سئول»

1K 82 11
                                    

این کلمه ی ژاپنی وقتی کاربرد داره که برای اولین بار کسی که قرار عاشقش بشی رو میبینی!درست مثل حسی که توی دلم جوونه زده وقتی که تو رو برای اولین بار دیدم..کتاب خیلی خوبیه امیدوارم از خوندنش لذت ببری :) وقتی دوباره همو دیدیم این کتاب رو میتونی بهم پس بدی. -مین یونگی جولای ۲۰۱۴

....

تابستان سال ۲۰۱۴

صدای مرغ و خروس ها و داد و بیداد های عمه اش چشماش رو از هم باز کرد.

طبق معمول عمه ی بدجنسش پرده ی اتاقش رو تا ته کنار کشیده بود.
با اینکارش آفتاب مستقیم روی تشک جیمین می‌تابید اما پسرک دیگه به اینجور بیدار شدن عادت کرده بود.

خمیازه ی کوتاهی کشید و به حالت نشسته دراومد.
آروم چشماش رو مالید بعد لحاف رو کنار زده بلند شد .

ساعت هفت صبح بود ، با دوستش جونگکوک تو ایستگاه اتوبوس قرار داشت میخواست بدون اینکه پدر و عمه اش متوجه بشن بره سئول و اودیشن بده به خاطر همین خوشحال بود .

مثل همیشه دیگه غر نزد که چرا همیشه باید صبح به این زودی مثل مرغ از خواب بیدار بشه و چرا نمیتونه یکم دیرتر بلند بشه؟؟
بعد جمع کردن جاش و تا کردن تشکی که روش می‌خوابید لباس هاش رو عوض کرد.

نهایت سعیش رو کرد تا مثل شهری ها تیپ بزنه ولی خب چندان هم موفق نشده بود.

یک بولیز سفید با راه راه های سیاه اورسایز به همراه یک شلوارک لی پوشیده بود، به شلوارکش بند شلوار بسته بود و مثل ندید بدید ها کرم ضد آفتابی که از کشوی کمد عمه اش کش رفته بود روی صورتش خالی کرد.

نمیخواست کک و مک هایی که به خاطر حساسیت به نور  آفتاب روی گونه هاش پدیدار شده بودن به چشم بیان، ولی نمیدونست که حالا با اینکار شبیه ارواح شده نگاه کوتاهی توی آیینه به خودش انداخت و لحظه ی آخر کلاه حصیری که اونم از پدرش کش رفته بود،گذاشت روی سرش چون از جونگکوک شنیده بود که شهر نشین ها علاقه ی زیادی به کلاه گذاشتن دارن.

اما خب تنها کلاهی که جیمین بهش دسترسی  داشت، همین بود .

جدیدترین کفشش که سه سال پیش خریده بود رو از توی کمدش برداشت رنگش قرمز مایل به نارنجی بود و بندهای سفیدی  داشت.

آروم لای در اتاقش رو باز کرد و سرکی کشید میخواست موقعیت مناسب رو برای رفتن پیدا کنه عمه اش رو دید که در حال پاک کردن صدف های دریایی تازه بود .

در رو بی صدا بست و به سمت در حیاط پشتی که طرف دیگه ی اتاقش بود حرکت کرد.

با بی سر و صداترین حالت ممکن بازش کرد.
کفشاش رو گذاشت جلوی پاهاش و پوشیدشون دست به کمر شد و نفس عمیقی کشید "اوه...مطمئنم دیگه ایندفعه گیر نمیوفتم!!"لبخندی زد و با دو خودش رو به در خروجی موجود تو حیاط پشتی رسوند.

Koi No Yokan | Yoonmin🪐✔️Onde histórias criam vida. Descubra agora