هوا گرگ و میش بود و به خاطر بارونی که شب باریده بود باد خنکی میوزید.
جیمین که میدونست هر دو در خونه قفل و کلید نداره چاره ای جز بالا رفتن از دیوار نداشت!این کار رو بار ها کرده بود پس براش مثل آب خوردن بود.
برای اینکه توجه کسی رو جلب نکنه رفت سمت ورودی حیاط پشتی با یک پرش از دیوار آویزون شد.
قبل از اینکه دستاش خسته بشن از پاهاش برای بالا کشیدن خودش کمک گرفت یک پاش رو بلند کرد و از طرف دیگه ی دیوار آویزون کرد.
با دیدن نور چراغ روشن یکی از اتاق ها که متعلق به خواهرش بود و شنیدن صدای جیغ و دادش هول کرد تعادلش رو از دست داد سرخورده با صدای بدی افتاد زمین اونم درست روی زانوی زخمیش.
چشماش رو برای چند لحظه بست و از درد ناله کرد اما زیاد بهش اهمیت نداد با پای لنگ بلند شد .
حدس میزد که جه هیون -خواهرش- عمه اشون رو عصبی کرده حالا داره کتک میخوره.حیاط رو دور زد تا اینکه به اتاق جه هیون رسید.
درش باز بود ؛ پس بعد درآوردن کفشاش سریع دو تا پله رو رد کرده وارد شد.حدسش درست بود جه هیون روی زانوهاش نشسته بود و عمه اش با شلاق توی دستش که یک بند چرمی باریک و دراز بود محکم به کمرش میزد "عمه !!چیشده؟؟؟"
اینو گفته بی معطلی به خواهرش نزدیک شد و از پشت بغلش کرد تا سپربلاش بشه درست همون لحظه یک ضربه شلاق خورد."همسایه ها این دختر چشمسفید رو با یه پسر غریبه دیدن!!"
جیمین که عصبی شده بود حلقه ی دستاش رو دور شونه ی جه هیون محکمتر کرد
"خب که چی؟؟اینم شد دلیل برای زدنش؟؟اون تازه بعد چند ماه برگشته خونه این چه طرز برخورد کردنه؟؟"خانم پارک که از خشم رگ پیشونی و گردنش بیرون زده بود داد زد "آبرو و حیثیتمون رو پیش هر کس و ناکسی برده!کاش اصلا برنمیگشت میموند همون خراب شده ای که ازش اومده!!"
جیمین که نمیدونست قضیه چیه کلافه نفسش رو فوت کرد "مگه اون پسر کی بوده؟چیشده چرا درست حسابی نمیگی ؟؟"
خانم پارک دستش رو به پیشونیش تکیه داد در حالی که سرش رو تکون میداد حرف زد "فرستادیمش شهر درس بخونه با مدرک برگرده ولی با شکم گنده شده برگشت!"
جیمین با شنیدن این حرف چشماش گرد شدن "چی؟؟؟"بعد چند ثانیه مکث سرش رو خم کرد تا صورت خواهرش رو ببینه "جه هیون.." همون لحظه چشمش به شکم بزرگ شده اش خورد.
با ناباوری به چشم های پر از اشک خواهرش خیره شد. اون هنوز هجده سالش کامل نشده بود، اولش کمی عصبی شد، اما خودش رو کنترل کرد لب برچید و موهای ریخته شده روی صورت زیباش کنار زد "حالت خوبه؟؟"
ESTÁS LEYENDO
Koi No Yokan | Yoonmin🪐✔️
Fanfic🔺کامل شده🔻یونگی بعد مرگ پدرش به روستایی که پدربزرگش زندگی میکنه میره و اونجا با جیمین که یکی از اهالی اون روستاس و آرزوی آیدل شدن رو داره آشنا میشه... .. 💬 اسم فیکشن: koi no yokan ♥️کاپل اصلی:یونمین ♦️کاپل فرعی :ویکوک ♠️ژانر:رومنس،درام،فلاف