part 8

74 9 9
                                    

Taehyung

این احساس لذت بخش چیه؟؟

شاید بخشی از بهشت رو توی عالم خوابم میبینم.

اینکه نسیم خنکی داره منو میبوسه و فرشته ی عشق موهامو نوازش میکنه؟

کاش حقیقت داشت و من در جهان پس از مرگ آرمیده باشم.

با کرختی کمی خودم رو تکون دادم و چشم هام رو باز کردم.

کمی اتاق دور سرم میچرخید و دیدم تار بود اما رفته رفته بهتر شد..

جیمین ....

با همون لباس های دیشب بالای سرم، به تاج تخت تکیه داده بود و داشت من رو نوازش میکرد.

انگار بعد از اینکه بیهوش شدم ....

از خستگی...

از درد...

لذت یا ضعف ...

اون مثل همیشه کنارم بود و تیمارم میکرد.

من بدون هیچ پوششی ..

بی دفاع و عریان ..

لا به لای ملافه ها پوشونده شده بودم...

رد های ارغوانی روی سینم نشون میداد من دیشب خواب نبودم و واقعیت داشت

خواستم بچرخم که کمرم تیر کشید و این مهر تاییدی بود که باز مغزم ،برای کنترل شهوتم رویا و خواب رو پرورش نداده

جیمین وقتی متوجه شد من بیدار شدم بدون هیچ حرفی من رو از خودش فاصله داد و به سمت در اتاق حرکت کرد.

اون؟؟؟اون دوباره میخواست بره؟؟؟

دوباره میخواست بامن حرف نزنه؟؟؟

+جیمین..چیم

ایستاد.

من ترسیده بودم....تنم یخ کرد و قلبم تیر کشید.

بدون اینکه بهم نگاهی بندازه جواب داد

*چیه؟

لبهامو تر کردم و با سر گیجه ای که داشتم خواستم بشینم.

+صبر کن من...من ...تو که نمیخوای..

مثل اینکه دیگه صبر نداشت و طاقت نیاورد.

*جونگ کیه؟؟؟

+ها؟؟

به سرعت برگشت و بهم خیره شد.

*دیشب گفتی جونگ...اون کیه؟

اوه شت...

چطور من الان باید اون رو قانعش کنم ،مغز من حین سکس باهاش سیماش بهم پیچید و اونو با رئیسم اشتباه گرفته؟؟

گرچه من خودم هم نتونسته بودم این خیال رو از واقعیت تشخیص بدم.

دیشب....من تمام جزئیات جونگ کوک رو دیدم...

DilemmaWhere stories live. Discover now