Jimin
ذهنم خالی بود....خالی خالی
تمام مدت بعد از جلسه مشاوره
تمام مدتی که با دوست هام داخل شرکت گذروندم
تمام طول راه تا برسم خونه
حرف هام...حرف های احتمالی تهیونگ....جواب هاش...جواب هام.......همه و همه رو مرور کرده بودم و الان.....دقیقا وقتی فقط یه در لعنتی با امگام فاصله داشتم.....مغزم تبدیل شده بود به دریای بیکران از تهی....
انقدر خالی از افکار ، کلمات و ایده ها شده بودم که حتی نمیدونستم باید چطور از در عبور کنم و برم داخل.
چشم هام رو بستم و سرم رو که بخاطر کلافگی به در تکیه داده بودم برداشتم.
نفسم رو رها کردم و همه چیز رو به غریضه و قلبم سپردم.
بعد از یکبار اشتباه زدن رمز بالاخره در رو باز کردم .
با باز شدن در ، این رایحه تهیونگ بود که بهم سرگیجه میداد.
بوی غلیض مشک ، به شدت تند شده بود و وانیل گاهی به حدی به مشام میرسید که نزدیک بود بالا بیارم و گاهی جوری ناپدید میشد که موهای بینیم از تیزی مشک میسوخت.
این نشون میداد تهیونگ من .....به شدت سردرگمه....اون حالش بده
با سرعت خودم رو به سمتی که قلب و پاهام دستور میدادن رسوندم.
سعی کردم بر ترسم غلبه کنم و اون رو حراسون نکنم پس قبل از اینکه در بزنم اروم صداش زدم ؟
*تهیونگااا
با نشنیدن پاسخی از سمت تهیونگ...اروم دستگیره رو کشیدم و وارد شدم.
با ورود نور هال به اتاق تونستم هیکل ظریف و شکستشو ببینم.
این من رو وحشت زده تر میکرد وقتی میدیدم...امگای مهربونم..کسی که همیشه به استقبالم میامد...الان با حال زاری توی تاریکی نشسته و با سکوت به پنجره های بسته و چراغ های شیشه ای خیره شده.
اهسته بهش نزدیک شدم و دستمو روی شونه ی لختش که از یقه گشاد لباسش بیرون مونده بود ، گذاشتم .
*چاگیا....چه خبر شده؟
بی درنگ پشت به پنجره و کنارش نشستم روی تخت تا دید بهتری ازش داشته باشم....
چهرش کاملا پریشون و غمزده بود.....قطره های اشک راهی به گونه های رنگ پریدش باز کرده بودن که انگاری خیلی وقت بود ابی به خودشون ندیدن و خشک شدن
_دور ترین خاطره ی خاص...یادت میاد؟
سکوت کردم...نیاز داشتم کمی فکر کنم تا تصمیم بگیرم کدوم برام خاص تر بودن؟
YOU ARE READING
Dilemma
Randomبحث هامون به هیچ جایی نمیرسه تو هیچوقت نمیخوای منو به اونجا ببری من چیزی که باید بدونم رو میدونم میدونم این به معنای در کنار هم نبودن نیست این دوراھیہ منہ یه بخشی از من تو رو میخواد و بخش دیگم میخواد فراموشت کنه این معمای غیر قابل حل منه (لطفا یکم...