03] Y

80 18 19
                                    

لیام مردد نگاهش رو بین پنج عکسی که انتخاب کرده بود چرخوند . اولی عکسی از شیومین با کت باز بود و دومی اگه اشتباه نمی کرد سهون با موهای نارنجی کوتاه و تتو های رنگی روی سینه بازش وسط طبیعت . سومی عکسی مشابه عکس انتخابی ادمین بود و فقط ژست چانیول و کیونگسو فرق میکرد . لیام حدس میزد مال یه عکس برداری باشه چون حتی لباس هاشون هم تفاوتی نداشت

عکس چهارم عکسی از لب خوشگله ، بکهیون ، کنار پسر لب انیمه ای ، احتمالا چن‌ ، بود و لیام از وایب کیوت عکس خوشش میومد . آخرین عکس باز هم عکسی دو نفره و اینبار سهون و آقای هشتاد و هشت . لیام میدونست اسم پسر کایه . برای سرچ کردن راحت تر عکسا تقریبا اسما رو حفظ کرده بود و حالا به این مسئله که میتونه تشخیصشون بده افتخار میکرد .

بار اولی که دیده بودشون همچین شرایطی سخت و دور بنظر می رسید . بجز لب خوشگله و آقای هشتاد و هشت تقریبا هیچکدوم تفاوت مخصوصی از نظر لیام نداشتن و حالا لیام راحت تر متوجه اختلاف هاشون میشد

ابروهای تیز و کشیده برای سهون بود و لب های مثلثی شکل برای بکهیون . شیومین شبیه گربه بود و چن لب هایی انیمه ای داشت . لب و لپ های سوهو لیام رو یاد نرمی پنبه مینداختن و کریس ابروهای کلفتی داشت . زیبایی لوهان خاص بود و هر کسی که انگار میخواست حمله کنه تائو بود . پسری که توی یکی از فیلم های جکی چان دیده بودتش لی بود و صاحب گوش ، چشم ، لب و دست های گنده چانیول. قیافه جدی کیونگسو صدا میشد و آقای هشتاد و هشت.. کای .

لیام نمی تونست قیافه کای رو حتی لحظه ای با کسی قاطی کنه . انگار ثابت ترین چهره تو ذهنش شده بود و دقیقا تنها کسی بود که لیام ازش وایب مثبت مخصوصی دریافت نمی کرد

با فهمیدن اینکه قدرت انتخاب نداره پوفی کشید و هر پنج عکس رو توی دایرکت پسر فرستاد . بیخیال داخل سیو مسیج هاش رفت تا نوشته و لوگویی که انتخاب کرده بود رو پیدا کنه . پسر بهش یه پیج ایده برای چاپ روی هودی پیشنهاد داده بود و لیام موفق شد یه طرح کیوت پیدا کنه .

لوگو شبیه به یه گل بنظر می رسید و متن زیرش درباره قدم زدن توی بهشت و همچین چیزی بود . لیام فنشون نبود و بدون گوش دادن حتی یک اهنگ نمی تونست بفهمه این لیریک چه آهنگیه ولی یادشه که از متنش خوشش میومد

پست مد نظرش رو فرستاد و با دیدن آفلاین بودن آیکون پسر گوشیش رو خاموش کرد . امروز روز تعطیل بود و لیام حتی برای دیدن رئیس جمهور هم حاضر نمی شد روزای تعطیل از خونه ش بیرون بزنه . تمام هفته فقط برای خواب به خونه می رسید و دوست داشت حداقل یک روز از هفته حتی رنگ و بوی بیرون رو نبینه

از روی مبل بلند شد و سمت آشپزخونه رفت . گشنه ش نبود و از تایم صبحانه مدتی میگذشت . احتمالا تلوزیون میدید و بهش یادآوری میکرد کاربردی جز تزئین میز زیرش هم داره .

Zayn My Kai - [3/4] 🐻ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈDonde viven las historias. Descúbrelo ahora