Blue Butterfly

part 15

سلام ...

از این به بعد اپ فیک شرطی میشه ..

شرایطشو اخر پارت میگم..

---------------------

طبق معمول کافه تقریبا شلوغ بود و مدام مشتری میومد خداروشکر میکرد بیشتریاشون اماده میخواستن و قسط نشستن نداشتن میگرفتن میرفتن چون فضای کافش انقدر جمع و جور بود که اگه میخواستن بشینن جایی وجود نداشت..

÷ ببخشید جناب

داشت قهوه درست میکرد که با صدای بم کسی نگاهشو بهش داد یه الفا که برخلاف الفاهای دیگه چهره مهربونی داشت ..
- بفرمایید چی میل دارین

لبخندی به الفای مقابلش زد..
÷ چیزی نمیخوام با پارک جیمین کار داشتم

اخمی کرد این دفعه اون الفای به درد نخور جای اینکه خودش بیاد ادماشو فرستاده..
- پارک جیمین نداریم اینجا

متوجه اخم الفا شد بدون اینکه لبخندشو از رو صورتش کنار بزنه لب زد..
÷ ولی مطمعنم گفتن اینجا کار میکنه

با لحن الفایی به الفای مقابلش غرید..
- قبلا کار میکرد الان دیگه نیس شماهم بهتره برین به اون بگین دیگه دنبال جیمین نباشه

لبخندش محو شد کی دنبال جیمینه ؟
÷ کی دنباله جیمینه منظورتونو نمیفهمم

باهمون تن صدای قبلیش ..
- اه بیخیال فقط از اینجا برو جیمین اینجا نیس

نمیدونست سرچمشه این اعصبانیت طرف از چیه..
÷ من خیلی وقته دنبال جیمینم نزدیک به یه ماهه دنبالشم لطفا اگه ازش خبر یا یه نشونی داری بهم بگو هر چی هم بخوای در ازاش بهت میدم

تنها کسی که دنبال جیمین بود اون کیم سوکجین عوضیه و فکر میکرد این یکی از ادمای اونه ..
- از طرف کیم سوکجین اومدی؟

کلافه بود تنها سره نخی که از بوسان به دستش رسیده بود این بود که جیمین یک ساله تو این کافه کار میکنه و حتی محل زندکیشم نمیدونستن بعد از کلی دوندگی الان دقیقا تو محل کاره اونه ولی این الفا فقط حرفای بی ربط میزد کیم سوکجین؟ اصلا اون کیه حتی اسمشم تا به حال به گوشش نخورده بود اهی کشید و دستاشو اروم روی میز گذاشت..

÷ ببینید جناب من برای دعوا نیومدم و حتی دلیل این اعصبانیت شما روهم نمیدونم و این کیم سوکجینی که میگینم نمیشناسم من فقط بعد چندسال از امریکا اومدم تا برادرمو پیدا کنم و تنها سره نخی هم که دارم این کافه لعنتیه که توش کار میکنه من فقط میخوام جیمینو ببینم

با چشمایی که ازش تعجب میبارید به الفاعه روبه روش نگاه میکرد جیمین گفته بود یه برادر الفا داره ولی تابه حال هیچوقت اون مردو ندیده بود..
-برادر؟اسمتون چیه؟