- به خودت اسیب میزنی..
صدای هق هق های بی پایانش تنها نشانی از سلامتش بود..تنها نشانی از وجودش..
- زیبای غریبه...خودتی..
- خودمم آهنگر...بلند شو...تو بیماری!
- بیمارم زیبا...کسی نمیفهمه دردمو..- راه زجر رو بخوا..من بت نشون میدم...اما این رسمه ترسو های کم ارزشه!
رو بندش رو محکم تر کرد و از ساحل دل کرد و وارد اوایل غروب خیس رودخانه شد.
- زندگیم ، خانوادم ، خودم...
پشت تک تک کلماتش سمفونی بلندی از غم پنهون شده بود..مرده زانو زده در انعکاس آسمان خونین دعاهایی میخواند..
- همه رو...جلوی چشمایی که هیچ وقت نخواستم...دارم از دست میدم زیبا..
- همچنان سربازه پشت جنگ باش آهنگر !...هیچ وقت نجنگ و تا دنیای بعد توی قفس های اهنینت بپوس!
با شنیدن قدم های غریبه بین شوری اشکاش لبخند زد و چشماشو بین نور خورشید و باد بست..
- نرو زیبای غریبه!...نرو...فانوس آهنگره خاموش شدی نرو..
"""""""""
- بیا داخل.
- سرورم روزتون بخیر!
- روزتون بخیر قربان!
- صبح شما هم بخیر طبیب..از کناره همسرش بلند شد و بندهای لباسشو محکم بست و کناره تخت ایستاد.
- سلام یونگیا...تو کی اومدی؟
وسایل پدرشو روی میز کناره تخت گذاشت و نزدیک امگای پک شد و تعظیم کرد.
- از دیدنتون واقعا خوشحالم لونا...حالتون خوبه؟!
با دستای یخش دست پسرک رو گرفت و لبخند خستهشو به چهره ی نگرانش تحویل داد..
- به لطف پدرت مگه میشه خوب نباشم..
ترس به جون امگای جوان با لبخند های بیجونش افتاده بود.
چشماش کلاویه های سیاه رو مینواخت و پرده ی پشتش موسیقی..
زمانی طولانی صرف تیمار کردن امگای بیمار شد و طبیب از تخت فاصله گرفت که در جا تن آلفا جایگزین طبیب و پسرش شد..- بهتری؟!
- خوبم عزیزم..گونه های استخوانی آلفا حبس انگشتان ظریف همسرش شد و نزدیک تر رفت..
- فکر کنم پیداش کردم..
این یک زمزمه کناره گوش جانگکوک بود..
یک آشوب بی فرمانده درون تن داغ مرد.- بیرون..
مچ های ظریف جیمین حبس انگشتاش کشیده ی مرد شدن..
- گفتممم بیرونننن!!!
- سرورم!با خروج طبیب و پسرکش لحاف روشو کنار زد..
- این چه رفتاری بود!
- من باید از شما بپرسم این چه حرفی بود!!...تو میفهمی من چی میکشم؟؟..من روحمو باختم من خودمو باختم!!..
YOU ARE READING
[ MOONLESS NIGHT ]
Werewolfشبی بی ماه! ___________________________ kookmin , namgi , kookgi omegavers , history , love story , mpreg , Happy end ____________________________ روزی روزگاری در یک شبه بی ماه و بی مهتاب تنها شد.. تنها ماند و تنها خواهد ماند! حتی اگر تو کنارم باشی...