💜بیبی بوی!💜PT2

278 18 0
                                    

_اینو بخون کیم تهیونگ اطلاعات توعه
+چشم
.....................
_هی خوندی ؟ درست بود؟
+ بله رییس
کوک بلند شد به سمت تهیونگ قدم برداشت که تهیونگ مجبور شد به در بچسبه بدناشون فقط پنج سانت باهم فاصله داشت کوک سرش رو جلو آورد توی گوشش زمزمه کرد
_قبول شدی! اما بدون یه اشتباه کوچیک موجب تنبیه خیلی بزرگه
اینو گفت گوش ته رو گاز گرفت سرش رو روی گردن ته گذاشت نفس هاش رو روی شونه های ته خالی کرد گفت :
_بیبی بوی!
اینو گفت از ته فاصله گرفت گفت
_می تونی بری از فردا کارت شروع میشه
+ب.بله قربان روز ..خ.خوش
ته اینو گفت سریع بیرون رفت در رو بست قدم هایش رو بلند برداشت تا صدای جیمین رو شنید

+++++++++++++++++++++
(کوک ویو)
اون پسر از نزدیک خیلی بیشتر تحریکش میکرد خیلی جلوی خودش رو گرفت تا بدتر از این نشه الان نمیدونست چیکار کنه دیکش بشدت نبض میزد نفس های عمیق کشید سعی کرد آروم باشه سرش رو روی میز گذاشت بعد از چند دقیقه خوابش برد
+++++++++++++++++++++
+عااا سلام جیمینا
_تهیونگ؟ حالت خوبه چرا استرس داری نفس نفس میزنی؟
+ نه نه خوبم چیزی نیست
_باشه پس چی شد قبول شدی؟
+ آ آره قبول شدم عام جیمین اگه وقت داشتی شب میای خونه من؟ باهات حرف دارم ساعت ۸خوبه
_باشه پس هشت اونجام فعلا
+فعلا
++++++++++++++++++++
(تهیونگ ویو)
سوار ماشینش شد به سمت کافه حرکت کرد داداش بزرگه ناتنیش اونجا کار میکرد ماشین پارک کرد به داخل حرکت کرد در باز کرد که زنگوله در به صدا دراومد
~عا چطوری داداش کوچیکه
+سلام ناجونی خوبی؟
~مثل همیشه مفتی مفتی کار میکنیم
+نامی مامانت گفت این لباسته خواسته بودیش برات بیارم
~ممنون رفیق
+من برم بای
~باش خداحافظ بازم ممنون
تهیونگ بیرون اومد به سمت سوپر مارکت رفت تنقلات خرید به خونه برد ، یه دستی به خونه کشید به کلاب رفت

:::::::::::::::::::::
هعی.....
آپلود شدنش به گشاد بودن من ربط داره😁
ولی بیشتر هروز یا یک روز درمیون آپ میشه

بوس ماچ به دخترا گولوم

My honey Bear 🐻 KookvWo Geschichten leben. Entdecke jetzt