💜 اعتراف عشق 💜PT6

124 9 0
                                    

ساعت ۹ شب بود دو ساعت دیگه میومدن دنبالش تا برن کلاب

( از زبون ته)
خب امروز روز اعترافه عشقم نسبت به جونگکوکه یه جورایی حس میکنم دوستم داره آخه چه ربطی داشت پاشه بیاد خونم؟ اونم هیچ حرفی نمی‌زنن ، خوشگل میکنممم مست هم میکنممممم تا بگه 🫠، ببینم دوسم داره

.........................
تهیونگ از حموم بیرون اومد شروع کرد روتین بعد از حموم ، موهاشو آبی کرده بود خیلی بهش میومد و بعد یکم خط چشم و سایه برای چشم خوشگلش کشید تینت کمرنگ زد پیراهن سفیدی پوشید یه لباس خیلی سکسی داشت اما فعلا وقتش نبود.....
شلوار سفید هم پوشید و دستبند ، انگشتر ، ساعتش،گوشواره و گردنبند رو پوشید و بومممم مگه میشه چشم کسی رو نگیره

شلوار سفید هم پوشید و دستبند ، انگشتر ، ساعتش،گوشواره و گردنبند رو پوشید و بومممم مگه میشه چشم کسی رو نگیره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( تصور با موهای آبی.....)

:::::::::::::::::::::::::::::::
جونگ کوک و جیمین
خونه جونگکوک
جیمین حاضر شده بود آماده بود

::::::::::::::::::::::::::::::: جونگ کوک و جیمین خونه جونگکوک جیمین حاضر شده بود آماده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


( جیمینی فقط با یقه باز تررر، وای موهای بنفشش عرررررررررررررر)

_ جیمینی یه بار دیگه تعریف میکنی؟
×بابا تو چقد خریییی ببین گفتم که ما میریم تو مست می‌کنی اونم همیشه خیلی مست می‌کنه و بعد من مست نمیکنم هرچی به هم میگید رو یادم میمونه بهت میگم دوست داره یا نه

_ باشه باشه قبول

جونگو یه پیراهن سفید با کت و شلوار سفید پوشید موهاشو مشکیش به طرف بالا حالت داد و پیرسینگ لب و گوشش رو گذاشت انگشتر و ساعت ، دستبند، گردنبند پوشید
تینت زد

جونگو یه پیراهن سفید با کت و شلوار سفید پوشید موهاشو مشکیش به طرف بالا حالت داد  و پیرسینگ لب و گوشش رو گذاشت انگشتر و ساعت ، دستبند، گردنبند پوشید تینت زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( قربونش برم منننننننننننننن)

× بریمممم ؟ بابا این بچه بدبخت منتظره
_ تهیونگم؟ منتظره ؟ خب بریم بچمو تنها نزاریمممم
× هنوز تهیونگ تو نیییییی

راه افتادن تهیونگ رو سوار کردن ، به بار رفتن پیاده شدن کارت ورودشون رو نشون دادن از بارتند چند شیشه وودکا و شامپاین گرفتن
نیم ساعت بعد
کوک و تهیونگ کاملا مست بودن .....
+ هی جونگااا چطوره بریم برقصیم هوممم؟
_ چرا نریم ماه من بیا بریم
بلند شدن سمت سن رفتن شروع کردن باهم رقصیدن جیمین همینجوری که لبخند میزد فیلم هم می‌گرفت

_ ته ته ؟
+ بله
_ میگم من ....من خیلی دوست دارم تو هم منو دوست داری؟
+ هوممم من همیشه دوست داشتم جونگو
بعد حرف ته چشمای کوک برق زد و محکم لبش رو روی لب تهیونگ کوبید می‌بوسید و میمکید تهیونک هم کلی همراهی میکرد

( از اونور جیمین زبون خودش )
با صدای کسی بغل دستم سریع فیلم رو قطع کردم به طرفش چرخیدم
×ی.یو....یونگی؟
÷چطوری عسل؟
×تو ای..اینجا چیکار میکنی؟
÷ اومدم تو رو بدزدم
×چییییییییییییی؟
÷متاسفم از بابام جدا شدم دلم برات تنگ شده بود
×مگه تو منو دوست داری ها؟؟
÷عاشقتم
و همینجا بود که جیمین تا اومد حرفی بزنه یونگی دستمال رو جلوی دهنش گزاشت و بیهوشش کرد, براید استایل بغلش کرد از کلاب خارج شد .......

از اونور اون دوتا کبوتر عاشق
_هوممم الان مزه بهشت میده ، میای بریم خونه من؟
+ چرا که نه اما ما با جیمین اومدیم! جیمینو برداشتن بردن

_چییییییییی! کی بردش؟
+فکنم یونگی همونی که هی ازش حرف میزد
_ هاااا اونه اشکال ندارع بیا کلید ماشینش دست منه بیابریم
+اوکی
باهم سوار ماشین شدن
تهیونگ اومد نشست رو پای کوک که باسنش به دیک کوک نشست هردو ناله کردن
_بیبی دیگه نمیتونم تحمل کنم

همونجا گردن ترقوه اش رو مکید ولی چون مستیش کمی پریده بودبه خودش اجازه پیش
روی نداد در همین حین بوسه تهیونگ خوابش برد و جونگو تک خنده ای کرد سمت خونه ته راه افتاد وقتی ته رو رسوند براید استایل بغلش کرد و بزور در خونه رو باز کرد تهیونگ رو به اتاقش برد روی تخت گزاشتش نمیتونست بزاره با این لباس بخوابه پس لباساش رو درآورد و.
با دیدن بدن برفیش و شکم پنبه ایش آب دنش راه افتاد اما تا وقتی که خودش نخواد لمسش نمیکنه شلوارش هم درآورد خیلی دلش میخواست رون تو پرش رو کبود کنه اما فقط یه بوسه سطحی روش گزاشت ،لباس خونگی که اونور اتاقش مچاله افتاده بود رو تنش کرد بوسه ای روی لبش گزاشت و از خونه بیرون رفت ،نفس عمیقی کشید به سمت خونش راه افتاد که یاد جیمین و حرف تهیونگ افتاد
( جیمینی رو بردن)
و سریع تلفنش رو برداشت به جیمین زنگ زد
بوق
بوق
بوق
بوق
÷بله جئون .
_چ.چی یونگی تو ای ؟ پسر حالت خوبه؟ جیمین پیش توعه ؟
÷چقد سوال می‌پرسی منم حالم خوبه آرع پیش من خوابیده. دزدیدمش یه چند وقتی مهمون منه
_آخه بهش نیاز دارم یونگی ولش کن
÷خیلی خب خودم میزارمش شرکت خودم میام دنبالش
و نزاشت کوک حرفی بزنه ،بوق بوق بوق
_لعنتی
وقتی به عمارتش رسید ماشین پارک کرد رفت تو خونه و متوجه نشد کی با لباساش خوابش برده...........
:::::::::::::::::::::::::::::
دیدید چقد کرم دارم
اسماتش نکردم، هیح هیح
ولی اسمات خیلی نزدیکه به لطف شیطونی هایی که ته میخواد بکنه
بچها من از فردا امتحان دارم شاید نتونم پارت بزارم یا خیلی کم بزارم معذرت
بای دردونه های من😁
چقد حرف زدم .....

My honey Bear 🐻 KookvWhere stories live. Discover now