💜آخرین شیرموز💜PT3

217 16 1
                                    

ساعت نزدیکی هشت بود جیمین قراربود بیاد باید میرفت خونه ۴ شات خورده بود اگه دوتا دیگه میخورد با عادت بد مستیش خودش رو بدبخت میکرد سوار تاکسی شد به خونه رفت. چند هفته پیش یکی از ۲ تا ماشینش رو فروخته بود جرعت نمی‌کرد اون یکی رو بیاره بیرون! ،پول تاکسی رو داد کلید رو وارد کرد و داخل خانه رفت
به سمت دستشویی حرکت کرد که صدای نوتیف گوشیش مجورش کرد برگرده
اوووو جیمین بود
( اوه سلام پسر چطوری ببین من نمیتونم بیام یا اگه بیام آقای جئون رو هم باید بیارم لاو )
آقای جئون ؟ خب دیگه اگه جایی میخواستن ازش حرف بزنن حتما میومد
( سلام چیم اشکال نداره بیاین )
نمیتونست بپیچونه ،میتونست ولی یه چیزی ته قلبش نمیزاشت......وایسا ببینم چی! اوه آرع ته عاشق شده...‌....

( جیمین ویو )
+ بیا کوکی خدا لعنتت کنه میتونی بیای بریم خونه تهیونگ
_ عهههه چیم چیم باید درقبال دوستیمون تهیونگ رو برام جور کنی
+ وات دفاک! جونگکوک حالت خوبه؟ بیا بهت میگم عاشق شدی میگی نع میگم دوسش داری میگی نع ، پس داستان چیه هااااا؟ می‌دونم عاشق شدی و تهیونگ بهترین پسریه که من تا الان دیدم، من کمکت میکنم درعوض تو باید قل بدی تنهاش نزاری جونگکوک اون ضربه های زیادی دیده! قبوله؟
_ این‌همه سخنرانی کردی دهنت صاف نشد؟ تو نمی گفتی هم تنهاش نمی ذاشتم به هرحال اون یه هرزه نی اون کسیه که الان عاشقانه دوسش دارم

+آخه تو دوماه .......نه وایسا حرفت منطقیه منم تو دانشگاه بار اول که یونگی رو دیدم دیوانه وار دوسش داشتم تا الان و هیچوقت نشد بهش بگم تا پدرش دشمنمون شد ولی می‌دونم با تو دوسته حداقل خودش با عقله خوشحالم به باباش نرفته ...حالا وقتشه من نتونستم حسم رو بگم ولی تو باید بگی برو جلو من پشتتم

_ ممنون چیم اما می‌دونی بعد از ۸سال دوباره دارم استرس میگیرم که نکنه بهش آسیب بزنم نکنه یه منو نخواد نکنه بیوفتم زندان نتونم پیشش باشم نکنه ک......
+ تمومش کنو برو جلو فکر کن آخرین
شیرموزه روی زمینه و دو دستی بگیرش و برو جلو
:::::::::::::::::::::«
سالام
یه چسه کمکی کنید
اولین فیکمه
اگه خوب نی
معذرت میخوام

My honey Bear 🐻 KookvDonde viven las historias. Descúbrelo ahora