p4 (پسر جذاب)

354 35 8
                                    

~ زنگ آخر ~

&بریننن به قبررررر کسی که درس جغرافیا رو کشف کرد

∆ الان باز اون پیره بی حوصله میاد ...... من میگمممم اگه اینبار با من لج بیوفته به خداااا یدونه میخوابونم تو گوشششش

به حرفاشون گوش میکردم

چقد آدم می‌تونه بامزه و خنده دار باشه ..... اون دو تا واقعا خنده دارندو حس خوبی میدن

§اشتباه نکنم الان میاد میگه چهار درس فردا امتحان

+ چیییی ... فردا ... مگه فردا هم جغرافیا داریم

§اره .... فردا .... ورزش .... جغرافیا و هنر داریم

∆ فقط یدونه اون هنر و جغرافیا ی کوفتی اونجا زیادن

با باز شدن در همه ی بچه ها از صندلی بلند شدن و به معلم پیر جغرافیا احترام گذاشتن

اومد و بی صدا روی صندلیش نشست و به کلاس نگاهی انداخت

..... شنیدم یه دانش آموز جدید اومده ؟

§بله استاد ..... ایناهاش ..‌ فلیکسه

بلند شدم و احترامی گذاشتم

.... فلیکس؟

+ بله .... لی فلیکسم

... همم خوبه .... خب تا کدوم درس تدریس شده

...استاد تا درس ۱۵ تدریس شده و امروز قرار درس جدیدی رو بگید

.... باشه ..... و اینکه تا یادم نره بهتون بگم .... فردا از چهار درس آخر همون ۱۳ .. ۱۴.. ۱۵.. ۱۶ امتحانه

یهوچان برگشت پشت و جوری که فقط من بشنوم حرف زد

§ دیدی؟ نگفتم

لبخندی زدم و برگشت

بعد چند دقیقه بعد اینکه درس رو توضیح داد
چند تا نکته های مهم رو هم گفت

من تمام نکته هارو یاداشت میکردم

نگاهی به چانگبین و مین هو انداختم که چانگبین داشت کتابشو خط خطی میکرد و لینوهم سرشو روی میزش گذاشته بود و چشماشو بسته بود ... چان هم داشت نکته هارو یاداشت میکرد

بعد نیم ساعت زنگ خونه خورد

همگی وسایل هارو برداشتیم و از کلاس خارج شدیم

∆راستی فلیکس رایحه ی تو چیه

همون طور که توی سالن حرکت میکردیم حرف میزد

+ راستش .... هنوز مطمئن نیستم بگن با نه

&چرا .... فک کنم رایحه ی پسری مثل تو از بوی بهشت هم قشنگ تر باشه

با حرفش اکلیلی شدم و سرمو انداختم پایین

+ ممنونم لطف دارید

§ راستی فلیکس .... امگایی دیگه نه ؟

∆نه پههه الفاسسسس ..... پسر به این گوگولی انتظار داشتی چی باشه

^ 𝐌𝐲 𝐒𝐨𝐥𝐨𝐦𝐢𝐭 ^Where stories live. Discover now