فلیکس رسید خونهکسی خونه نبود یه بوی خوب از خونه میومد
فهمید مامانش سوپ درست کردهزود رفت سراغ گاز و یزره از سوپو چشید
°واقعا حرف نداشت °
+ خببب یزره هم خودم براونی درست میکنم
ولی قبلش باید به یکی زنگ بزنمقبلا شماره ی یونهو رو گرفته بود ولی سیوش نکره بود
شمارشو گرفت
بعد از دو بوق جواب داد
¥جانم فلیکس
+ سلام یونهو مامان گفت امشب میای اینجا
¥اره
+ گفتم زنگ بزنم بگم لازم نیست بیای قراره دوستام امشب بیان خونمون و چون اونا از تو خوششون نمیاد گفتم بهت بگم
¥حتما اکیپ اون هوانگه رو دعوت کردی؟
+اونقدرا هم که میگفتی بد نیستن خیلی هم خوبن یجورایی خیلی مهربونن
¥مهربون؟ شوخیت گرفته ؟ اون هوانگ رو باید انداخت باغ وحش
+ در موردش اینطوری نگو حتما یکاری کردی که اون روشو نشون داده وگرنه هیونجین خیلی هم خوبه
¥مامانت میدونه با همچین آدمایی دوستی ؟؟
+ قراره یه روز دعوتشون کنم وقتی مامان هست تا ببینه دوستام خیلی هم خوبن ... و اینکه بچه نیستم میدونم قراره با کی دوست بشم .. همین زنگ زدم بهت بگم امشب رو نیا
¥اما فلیکس
+خواهش یونهو .. لطفا .. بعد از سال ها چند تا دوست پیدا کردم .. لطفاً خرابش نکن
که دید یونهو قطع کرده
+ هفففف ... چرا انقد رو مخی
رفت سمت مخاطباش دونه به دونه به پسرا رنگ زد تا بیان خونش
و شروع کرد به دست کردن براونی های پر طرفدارش
.
.بعد اینکه آشپزخونه رو ترکوند براونی ها حاضر شد
+ تماممممممم
و با دیدن اینکه آشپزخونه به گند کشیده شده لباشو گاز گرفت و چشماشو بست
+ ایییییی خدااااااااااا منوووووو خیاررر کنننن
براونی هارو توی یه ظرف چید و درشو بست و کنار گذاشت
یه دستمال و طی برداشت افتاد به جون آشپزخونه بعد کلی تمیز کاری بلاخره خونه برق زد
میز رو مرتب و قشنگ چیده بود و شمع هارو هم روشن کرده بود
چون میدونست از پسش بر نمیاد از بیرون عذاب سفارش داده بود و الان همه چی آماده بود فقط باید فلیکس آماده میشد
YOU ARE READING
^ 𝐌𝐲 𝐒𝐨𝐥𝐨𝐦𝐢𝐭 ^
Werewolfترکیب بوی شیرین و ترش ... چه حسی داره اگه کسی که عاشق رایحش شده بودی همکلاسیت باشه ... و بعد خیلی وقت ها بفهمی همون آدم سولومیت حقیقی توعه :) و بعد از آشنا شدنش زندگیت به کل تغییر کنه و دیدت نسبت به دنیا عوض میشه ... Name : my solomit Genre : sch...