چشماشو باز کرد توی اتاقش بود چشماش تار میدید با واضح شدن چشماش دید روی تختش دراز کشیده و چانو مینهو و چانگبین بالای سرش وایسادن
با حس درد بدی توی شکم و پاهاش ناله ای کرد
+ آییییییی ..... بچه ها ... من چمه ... چرا یهو اینطوری شدمچان لبشو گاز گرفت و به چانگبین و مینهو نگاه کرد
چانگبین سرشو به جهت مخالف تکون داد ولی مینهو از این وضعیت ناراضی بود
فلش بک به دو ساعت پیش
° با افتادن فلیکس روی زمین چان زود بلند شد و دویید پیشش وهیونجین تند دویید سمتش_چرا یهو اینطوری شد
§زود باش بلندش کنیم ببریمش اتاقش
هیونجین بازوی فلیکس رو گرفت که فلیکس دست دیگشو که توی دستای چان بود رو کشید و محکم گردن هیونجین رو گرفت و سمت بینیش کشید و عمیق با چشمای بسته بود میکشید و اشک از چشماش بیرون میومد
مینهو با فهمیدم اینکه چرا یهو اینطوری شد
چشماد گشاد شد و به هیون جین نگاه کرد
∆هیونجین ..... تو جفت فلیکسی ؟؟؟هیونجین خودش همین الان فهمیده بود ولی نمیتونست باورش کنه و وقتی مینهو اون حرفو زد چشماشو بست و عرق سردی از پیشونیش اومد پایین
فلیکسو براید استایل بلند کرد و برد سمت تختش و اونو گذاشت روی تخت و خواست ازش جدا بشه که فلیکس موهاش و لباسشو چنگ زد و نزدیکش کرد به خودش
هیونجین میدونست حرکات فلیکس دست خودش نیست و اینا کار گرگشه که بی قراره جفتشه
هیون جین اشک توی چشماش جمع شد آروم دستای فلیکسو از لباسش و موهاش جدا کرد
و آروم اشکاشو پاک کرد و موهای فلیکس رو نوازش کرد_ببخشید فلیکس ... من نمیتونم جفتت باشم
از روی تخت بلند شد و بدون اهمیت دادن به پسرا که جلوی در داشتن با قلب شکسته و نگران به اون دو تا نگاه میکردن
هیون جین همشونو پس زد و یهو برگشت و جدی محکم گفت : اگه بهش بگید من جفتشم خودمو میکشم ... فهمیدید؟؟؟؟
و از اون خونه بیرون رفت و مین هو هم دنبالش راه افتاد∆هیونجین میخوای حرف بزنیم ؟؟؟
هیونجین روی زمین صندلی حیاط خونه نشست و به یه جای نامعلوم خیره شد
مین هو آروم قدم برداشت و رفت پیشش و کنارش نشست_یه مشکلی هست مینهو
مینهو تا صدای بغض آلود هیونجین رو شنید قلبش درد گرفت
∆هیون ... ما مهمون مثل خودت گیج شدیم .... ولی اگه با رفتار های فلیکس که الان دیدیمعلوم شد جفتته یعنی اون دروغ گفته
_چطور تونست هق با احساساتم بازی کنه
∆ما هممون میدونیم که تقصیر تو نبود که رفت حتی بقیه اگه این جریانو یه جور دیگه ببینن ..... ولی هیون من فک کردم تو فراموشش کردی
KAMU SEDANG MEMBACA
^ 𝐌𝐲 𝐒𝐨𝐥𝐨𝐦𝐢𝐭 ^
Manusia Serigalaترکیب بوی شیرین و ترش ... چه حسی داره اگه کسی که عاشق رایحش شده بودی همکلاسیت باشه ... و بعد خیلی وقت ها بفهمی همون آدم سولومیت حقیقی توعه :) و بعد از آشنا شدنش زندگیت به کل تغییر کنه و دیدت نسبت به دنیا عوض میشه ... Name : my solomit Genre : sch...