20. حقیقت

141 35 74
                                    

"صبح بخیر. بفرمایید بشینین." دکتر سهون رو به سمت صندلی راهنمایی کرد. "خب، حالا درمورد-"

"ببخشید... من خودم بیمار نیستم." سهون شروع به صحبت کرد.

"خب پس...؟"

لب‌هاش رو تر کرد. "کیم جونمیون، شما... بیماری به اسم کیم جونمیون داشتید؟"

"چی؟" متخصص به آرومی گفت. "منظورتون چیه؟" خندید و به صندلی چرخدارش تکیه داد. "حتی اگه‌ به فرض همچین شخصی هم بیمار من باشه، من اجازه ندارم که اطلاعاتی ازشون در اختیار شما بذارم."

"ببینید..." سهون کارت شناساییش رو در آورد. "من کارآگاه اوه سهون هستم. لطفا... لطفا بهم جواب بدین. میدونم شما از بهترین متخصص‌های غدد سرطانی هستین، مدام در حال سفرید، پس احتمالا بیمار‌های زیادی رو قبول نمیکنید."

"کارآگاه...؟"

"اوه هستم."

"آقای اوه، من تا یه حکم رسمی دستتون نبینم، نمیتونم چیزی بگم. واقعا متاسفم." سرش رو به نشانه احترام کمی پایین آورد.

سهون نفس عمیقی کشید. "من از آشناهای جونمیونم، اگه چیزی هست بهم‌ بگین. خواهش میکنم."

"حتی نمیتونم تایید کنم که بیماری به این اسم دارم یا نه. متاسفم." سرش رو دوباره کمی خم کرد. "واقعا منو ببخشید، آقای اوه."

سهون سرش رو تکون داد. "بله‌. متوجه هستم." بلند شد. "منو ببخشید که ایجاد مزاحمت کردم."

"نه... اصلا مشکلی نیست."

سهون بعد احترام از اتاق خارج شد و ایستاد. فکر کرد. حتما راهی وجود داشت تا بتونه حرف از زیر زبون اون دکتر بکشه. اما چی؟ اصلا جونمیون چطور با اون دکتر آشنا شده بود؟ احتمالا شخصی معرفیش کرده بود. "جیسو!" موبایلش رو در آورد و بهش زنگ زد. "اون حتما یه خبرایی داره."

"بله سهون؟ زود حرفتو بزن که پنج دقیقه دیگه باید برم به یه جلسه."

"جیسو، تو-"

"صدات نمیاد..."

"جیسو، میگم... الان صدا میاد؟" چند قدم جلوتر رفت و پرسید.

"نمیشنوم."

کارآگاه آه کشید. مطمئنا منظور جیسو قطع و وصل شدن صدا نبود. "جیسو نونا، میشه ازت یه سوال بپرسم؟"

"پسر خوب..." دختر رئیس خندید. "بگو."

"تو... پزشکی به اسم جانگ هه‌این میشناسی؟"

"آره دوستمه- وایستا چی؟" دختر مکثی کرد. "تو... هه‌این اوپا رو از کجا میشناسی؟"

"پس میشناسی دیگه! میشه باهاش حرف بزنی تا درمورد وضعیت جونمیون بهم بگه؟ هیچی نمیگه!"

"چی... خب..." دختر سرفه‌ای کرد. "میگم... مگه جونمیون اوپا چیزیشه؟" صدای خنده‌ش که از روی اضطراب بود، توی گوش سهون پیچید. "اون که حالش خوبه-"

Fatal CommentsOnde histórias criam vida. Descubra agora