" رایتر:این فیک فول شده ولی هرچقدر هم که از اتمامش بگذره ووت شما ازش حمایت میکنه و اگه کامنتی باشه حتما میخونم".
با دقت پد آغشته به سالین رو توسط پنس نگه داشته بود و روی خونهای خشک شده اطراف زخم میکشید.
گره کمرنگ بین ابروهاش تلاشش برای تمرکز رو نشون میداد و وقتی که پسر بزرگتر به دلیل سوزش ناشی از برخورد بتادین و زخم بازش هیسی کشید و سرش رو عقب برد، چونهاش رو گرفت و با اخم بیشتری به کارش ادامه داد.
_هیونگ چیشد که این بلارو سر خودت آوردی؟
تیلههای قهوهای پسر خیره به صورت کسی بود که حالا داشت چسب زخم رو با وسواس روی پارگی سطحی و کوچیک پیشونیش میزد و در همون حال جواب نامجون رو داد:
_یه تصادف کوچیک داشتم.
پسر کوچکتر با شنیدن حرف سوکجین،تره ای از موهای بلند و رنگ شبش رو با دست عقب زد و نیم نگاهی بهش انداخت و در همون حال فشار آرومی روی چسب زخم وارد کرد.
_هیونگ تو جدیدا اصلا حواست به خودت نیست..تو چی کوکی؟ مگه الان نباید سر قرار از پیش تعیین شدهات باشی؟!
جونگکوک با مکث عقب کشید و درحالیکه دستکش پلاستیکی رو از دستش خارج میکرد،به جیمین نگاهی انداخت.
_باهام تماس گرفت و گفت نمیتونه بیاد چون یه دیوونه زده به ماشینش و فرار کرده!.
گوشه لب پسر بزرگتر کمی چاک خورد و به سمت بالا کشیده شد..
سرش رو به کاناپه تکیه داد و چشماش رو برای چندثانیه بست اما نه در حدی که متوجه حرکات پسر مومشکی نشه.._چه تصادفی مگه نه عزیزم؟ هیونگ مطمئنی که با ماشین همراه کوکی برخورد نکردی؟
مخاطب جمله اول جیمین،نامجون بود و در ادامه از جین پرسید که به جاش نامجون جواب نامزدش رو داد:
_هی امکان نداره..جین هیونگ داشت از گئومچئون برمیگشت چون با آقای بیون قرار ملاقات داشت در ضمن بنظرت اینکار از هیونگ برمیاد؟ هیونگ تابحال به کسی زدی و در رفتی؟
_شوخی کردم نامی..لطفا بیاین زودتر شام بخوریم خیلی گرسنمه.
جونگکوک از سرجاش بلند شد تا وسایل پانسمان رو جمع کنه و جیمین و نامجون هم به سمت میز چیده شده شام رفتن.
امشب قرار بود دورهمیای به مناسبت پنجمین سالگرد تاسیس کمپانی خودروسازی "یوسون" توسط رئیس کمپانی یعنی کیم سوکجین،شریک و دوستش نامجون و جیمین داخل خونه جین داشته باشن ولی با کنسل شدن قرار دست راست و وکیل شرکت، اون هم بهشون پیوست.
همگی پشت میز نشستن و مکالمهای بین اون سه نفر شکل گرفت و مثل همیشه این رئیس کیم بود که حین خوردن غذا ترجیح میداد شنونده باشه و فقط در صورت لزوم شاید در بحث شرکت میکرد.
YOU ARE READING
𝖫𝖮𝖢𝖮 𝖲𝖤𝖮𝖴𝖫'𝖲 ‖ JINKOOK "COMPLETED"
Fanfiction_عشق در نگاه اول وجود نداره کیم. _پس چطور میتونم احساسی رو که برای اولین بار دیدمت توصیف کنم جئون؟! چشمآهویی با چاشنی ناباوری خندید و به پسر بزرگتر نگاه کرد. _اوه..پس عاشقم شدی؟ _ظاهرا به گفته تو نه!. @spidervictory "چنل تلگرام" Name: مجنون سئول C...