_اصلا کدوم بیشعوری اینو دعوت کرده بود؟!.یه تنه زده ریده تو عکسم.
جیمین چشمهاشو برای جونگکوکی که به مدت نیم ساعت مشغول غر زدن بخاطر یه عکس بود،چرخوند و گیلاسی رو داخل دهان خودش انداخت.
_محض اطلاع شوهرت!.
خب آره.
ورنون و پدرش توسط سوکجین به مراسم ازدواجش دعوت شده بودن و انگار حرص خوردن بیش از حدش حواسش رو هم پرونده بود._من نمیفهمم کوک.
چه مشکلی تو این عکس میبینی که بیخیال نمیشی؟مو مشکی درحالیکه چشمغرهاش رو به سمت جیمین پرتاب میکرد کمی روی کاناپه جابجا شد و عکس رو روبروی چشمهای پسر گرفت.
_نمیبینی؟؟ با اون لبخندش دقیقا کنار جین ایستاده و عکسمونو خراب کرده!
_خب این همه عکس داریم از اون شب چرا گیر دادی به همین یکی؟ اگه خیلی اذیت میشی بندازش دور.
_نمیشه اینجا خیلی خوب افتادم.
جیمین با حرص مشتش رو از گیلاس پر کرد و داخل دهانش چپوند تا صدای غرشش خفه بشه و هیونگش رو با تکه پاره کردن همسر آزاردهندهاش نا امید نکنه.
بعد از یکسال قرار گذاشتن بالاخره ازدواج کرده بودن و چند وقتی هم ازش میگذشت.
عکسهای شب ازدواج یکم بعد از اون شب به دستشون رسیده بود اما چندتایی هم که از قلم افتاده بودن به تازگی براشون فرستاده شد و حالا جونگکوک از خیر همون یک عکسی که ورنون داخلش حضور داشت نمیگذشت!.
هرنوع ایراد ممکنی رو از چهره و ژست پسر تا مدل لباسش گرفته بود و جیمین تا پرت کردن خودش از پنجره آپارتمان فقط یکم فاصله داشت.
_خب الان من چیکار کنم؟؟ میخوای قیچی بیارم اون مادر مرده بدبختو کات بزنی عکست؟
جونگکوک نچی کرد و عکس رو روی میز انداخت و با اخم پررنگی به جیمین و ظرف گیلاس داخل دستش خیره شد.
_هی مردک! انقدر نخور جین اونارو برای من گرفته!.
_بدبخت خسیس چشم نداری دوتا گیلاس از گلوی من پایین بره؟
_دوتا چرا ولی داری مثل فیل با خرطومت هورتشون میکشی!.
جیمین بیتوجه به اعتراض پسر دونه رو داخل ظرف تف کرد و یکی از گیلاسهارو به سمتش انداخت.
_بگیر خودتم بخور گشنه!.
جیمین واقعا کم مونده بود از دیدن ادا و اطوارهای جونگکوک حین این یه سال سر به بیابون بذاره مخصوصا که از بعد ازدواج با سوکجین هیونگش تشدید هم شده بود.
جوری برای رئیس کیم ناز و کرشمه میاورد و توقع داشت تک تکشون خریده بشه که اگه مرد نبود هرکسی فکر میکرد حاملهاس!.
YOU ARE READING
𝖫𝖮𝖢𝖮 𝖲𝖤𝖮𝖴𝖫'𝖲 ‖ JINKOOK "COMPLETED"
Fanfiction_عشق در نگاه اول وجود نداره کیم. _پس چطور میتونم احساسی رو که برای اولین بار دیدمت توصیف کنم جئون؟! چشمآهویی با چاشنی ناباوری خندید و به پسر بزرگتر نگاه کرد. _اوه..پس عاشقم شدی؟ _ظاهرا به گفته تو نه!. @spidervictory "چنل تلگرام" Name: مجنون سئول C...