با شنیدن صدای قدمهای دونفر سرش رو برگردوند و جیمین رو به همراه جونگکوکی که با تقلا برای فرار تلاش میکنه رو دید.
_چیشده؟
جین پرسید و حالا در مقابلش چهره خندان و درخشان جیمین به گونهای نور افشانی میکرد که رئیس کیم باید جلوی چشمهاش رو برای کور نشدن توسط اون نور میگرفت..
_تو باید بگی چیشده هیونگ!! کوکیو بوسیدی؟
_جیمین!.
جونگکوک با شرم نالید و پاش رو به زمین کوبوند..کل وجود این پسر یه آبروریزی بزرگ بود!.
جین با وجود تعجبش تکخندی زد و به جونگکوک نگاه کرد.
_اگه میدونستم انقدر زود به بقیه میگی زودتر میبوسیدمت!.
چشمآهویی حتی روش رو برای دیدن جین برنگردوند چون نمیخواست صورت سرخ شدهاش باعث خجالت بیشترش بشه .
_هیونگ یعنی..الان شما باهم قرار میذارین؟!
جین با سرخوشی خندید و سرشو تکون داد که در طی چند ثانیه جیغ بلند جیمین اون دونفر رو از جا پروند!.
_اینههه!! میدونستم دیشب یه اتفاقی افتاده! اون قرص حتی یه فیل رو مجبور میکرد کل حیوونای جنگلو بک..
_پارک جیمین یه ساعته اومدی دنبال هیونگ و جونگکوک! داری چیکار میکنی؟
صدای نامجون باعث شد جیمین با ذوقی دوچندان به سمتش بره و شروع به بپر بپر کنه.
_چاگیاا هیونگ و کوکی باهم قرار میذارن! هیونگ جونگکوکو بوسیده! دیشبم با هم خوابیدن!.
جین:جیمین!
جونگکوک: چرا زر مفت میزنیی؟!نامجون با گیجی نگاهش رو به جین داد و با چشمهای گشادشدهای پرسید:
_هیونگ..جیمی راست میگه؟ با هم قرار میذارین؟
رئیس کیم با هیجان مشهودی که شادی چهرهاش رو آشکار تر میکرد سر تکون داد.
خنده بزرگ و شیرینش یک لحظه هم از روی صورتش کنار نمیرفت..
برای اولین بار در زندگیش حس میکرد شادی رو بغل گرفته..خوشبختی اون حالا در کنارش بود و مدام سرخ و سفید میشد.کیوت بودن این حال جونگکوک به قدری براش زیاد بود که بیطاقت به سمت خودش کشیدش و از پشت دستهاش رو دور بدن پسرش حلقه کرد.
درکمال تعجب حالا به علاوه جیمین سرو صدای نامجون هم بلند شده بود!.اون زوج واقعا باور نکردنی بودن!.جین حتی یک درصد هم فکر نمیکرد قرار گذاشتنش انقدر برای اون دونفر مهم بوده باشه که نامجون نیم متر به هوا بپره و صدای "یوهوو" گفتنش همه جا بپیچه!.
جیمین: چاگیاا دیدی بالاخره شد؟؟ جین هیونگ دیگه لازم نیست بچههاشو بریزه تو چاه حموم! میتونه بریزتشون داخل کوکی!.
KAMU SEDANG MEMBACA
𝖫𝖮𝖢𝖮 𝖲𝖤𝖮𝖴𝖫'𝖲 ‖ JINKOOK "COMPLETED"
Fiksi Penggemar_عشق در نگاه اول وجود نداره کیم. _پس چطور میتونم احساسی رو که برای اولین بار دیدمت توصیف کنم جئون؟! چشمآهویی با چاشنی ناباوری خندید و به پسر بزرگتر نگاه کرد. _اوه..پس عاشقم شدی؟ _ظاهرا به گفته تو نه!. @spidervictory "چنل تلگرام" Name: مجنون سئول C...