✉️

40 10 1
                                    

بابا لنگ دراز عزیزم سلام

نمیدانم از کجا؛ اما بله درست شنیده اید. دو هفته قبل در شهر یک مرکز تلفن احداث شد و حالا ما به اخرین تکنولوژی قرن جدید دسترسی داریم. اما اجازه بدهید پیشنهاد شما مبنی بر جایگزینی تلفن با نامه را رد کنم. نه که بگویم بد است خودتان به خوبی میدانید چیز‌های جدید چطور کنجکاوی مرا قلقلک میدهند؛ اتفاقا دیروز رفتم تا جواب سوالاتم را از مسئول تلفن شهر بگیرم اما انقدر پیچیده توضیح داد و به فیزیک و ریاضی رسید که هیچ نفهمیدم و حتی دوباره از اول نفهمیدم که شما چرا تصمیم گرفتید تا انگلیس بروید و از قبل هم بیشتر درباره اعداد و ارقام بخوانید.

بگذریم بابای عزیز، من نامه را ترجیح میدهم چون اگر بخواهم پشت تلفن آنقدر سریع حرف بزنم جزئیات روزم را فراموش میکنم، مثلا از خاطر میبرم که بگویم سه شنبه روی زمین یخ زده لیز خوردم؛ آن هم کجا؟ جلوی مدرسه ابتدایی! خلاصه مجبور شدم همراه بچه‌های ده نه ساله به خودم بخندم تا بیشتر از ان سوژه نشوم در حالی که حس میکردم تا لباس زیرم خیس شده. خلاصه از دید من انتظار برای نامه خیلی شیرین تر است. این که ندانم نامه‌ام کی به دست شما رسیده و حدس بزنم چندم این ماه نامه شما را در صندق پست پیدا میکنم و از همه مهم تر؛ من عادت دارم نامه‌های هرچند کوتاه شما را بار‌ها بخوانم و تماس با تلفن این لذت را از من میگیرد؛ اما باز هم شما هروقت دلتنگ صدای من شدید میتوانید تماس بگیرید چون در یک رابطه سالم باید به خواسته‌های دو طرف اهمیت داد.

اراتمند شما، کیم جونگین

پی نوشت: اگر نامه های من خیلی طولانی هستند و وقت درس خواندن شما را میگیرند لطفا به من بگویید، مطمعن باشید ناراحت نمیشوم.

پی نوشت‌2: امروز صبح قبل از پست کردن نامه به این نتیجه رسیدم که شخصیت شما به شکلی است که همه چیز را خلاصه میکنید و من برعکس عاشق جزییات هستم و میخواهم همه چیز را تعریف کنم و همین باعث میشود من طولانی و شما کوتاه بنویسید. پس لطفا حتی اگر نامه‌های من وقت شما را میگیرد انها را به چند بخش تقسیم کنید و بین درس به انها بپردازید. مشاهده میکنید، اگر این‌ها را در تماس گفته بودم نمیتوانستم صبح روز بعد تصحیح کنم و ممکن بود باعث دلخوری شود.

Deare Daddy long legsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang