پارت ۱
با صدا زدنای راننده چشماشو باز کرد و هدفون رو از رو گوشاش برداشت .
از ماشین پیاده شد و نگاهش و داد به دانشگاه جدیدش .
ابروهاشو بالا انداخت و زیر لب زمزمه کرد
" اوو لوکس بنظر میاد. "
کولشو از راننده گرفت و راه افتاد سمت در ورودی .
با دیدن معاون چو که اومده بود جلو در منتظرش و دست تکون میداد براش یه پوزخند ریز زد .
پول ... پول ..تو این دنیا پول حرف اول و میزنه!
همین که به نزدیکی معاون رسید پوزخندش و جمع کرد و نقاب یه پسر خوب رو گذاشت رو صورتش .
یه لبخند پررنگ زد .
کی میخاد فیک بودنشو بفهمه ؟! مصلماً هیچکس !بلاخره رسید به معاون چو یه سلام پر انرژی داد و جوابشو متقابل گرفت
بعد از سوالای چرت و پرت " پدرت خوبه؟.. از کار خونه چخبر ؟.. با سئول کنار اومدین ؟.. دانشگاه چطوره ؟.. دوسش داری ؟.. و ور ور ور ..." بلاخره رسید به کلاسش و برنامه کلاسیش رو از معاون چو گرفت .
اروم در زد و این سری نقاب یه خرخون و زد به صورتش .
وارد کلاس شد و مستقیم رفت سمت زنی که معلوم بود استاده .
استاد یه نگاه بهش انداخت و گفت
" اوه پس تو پارک جیمینی .. من کانگ جی ها ام استاد درسای تخصصی تون ... خودتو معرفی کن و بعد بشین. "
بعد از تموم شدن حرفای استاد عینک افتابیشو از روی چشماش برداشت و یه لبخند زد .
" امم..سلام من پارک جیمین ام خوشبختم از اشنایی با شما...تازه به سئول اومدم و امیدوارم دوستای خوبی پیدا کنم و بقیه باهام مهربون باشم "
بعد تعضیمی کرد و نگاشو رو دانشجوهای دیگه چرخوند .
از هیچکس خوشش نیومد ... مثل همیشه !
تصمیم گرفت بره کنار اون پسره بشینه .
اغراق نمیکرد از همون اول نگاش سمت همین پسره بود .
این پسره کنجکاوش کرده بود .
هیچی از چهرش معلوم نبود .
YOU ARE READING
𝒘𝒉𝒐 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒃𝒐𝒚 ?? [تهکوک / یونمین]
Humor× فرار کردم ! = وات د هل ؟؟ چرا ؟؟؟ × چون بزرگترین دشمن گاد فادر رو هک کردم ... = چییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ × و اگه میموندم بگاا میرفتم ! .................. یونمین _ تهکوک ( اون پسر کیه ؟؟ )