پارت
_ یک ماه بعد _
" جیمین ... جیمین ... جیمین ... جیمین ....جیمین پاشوو ... پاشووو .... پاشوو ..... چیمینننن .... پاشووو دیر شدددد .... جیمیننننننن!!!! "
جیمین بالشتشو از زیر سرش برداشت گذاشت رو صورتش تا صدای اون مزاحم و نشنوه
" جیمینننننننننننننننننننن!!! "
جیمین با حرص پاشد نشست و گفت
" اَه چرا دهنتوو نمیبندی !! اصن کی بهت گفته صدات قشنگههههه؟؟! "پسر دیگه ابروهاش و بالا انداخت و یه نیشخند زد
" تو! "جیمین چشماشو چرخوند و با حرص گفت
" ساعت چنده ؟ "پسر درحالی که از اتاق میرفت با لحن شیطون جواب داد
" ساعت ۷ و نیمه "جیمین چند لحظه همونطور تو حالتی که درحال بلند شدن بود وایساد .
" چی..؟ گفتی ساعت چند ؟؟؟؟ "فورا گوشیشو از کنار تخت برداشت و با دیدن ساعت که دقیقا ۷ و ۳۰ دقیقه رو نشون میداد
پلک چپش پرید و داد زد
" جونگگگگ کوککککک "
جونگ کوک با خنده جواب داد
" جانمممم!!!!"
..........................
جیمین درحالی که تند تند قدم برمی داشت گفت
" لعنت بهت .. همش تغصیر توعه "جونگ کوک متعجب بهش نگاه کرد و به خودش اشاره زد
جیمین وایساد یه لحظه
" هاهاها تو تو دانشگاه اصلا حرف نمیزنی .... تلافی وحشی بازیات و فحشاتو درمیارم "
دوباره دست جونگ کوک و گرفت کشید که البته ناگفته نماند ازقصد ناخوناشو به دست جونگ کوک فشار میداد
بلاخره رسیدن پشت در کلاس
جیمین اروم در زد و داخل شداستاد بدون اینکه چیزی بپرسه با دیدن جئون گفت
" مشکلی نیست بشینید "
جونگ کوک از زیر ماسک پوزخندی زد و نشست روی صندلیش که مثل همیشه بقیه بچه ها ازش فاصله گرفته بودن البه بجز جیمین
جیمین نگاهی به جونگ کوک انداخت
امروز مثل همیشه سعی کرده بود جونگ کوک و راضی به در اوردن ماسک و کلاهش کنه ....ولی خب اون جونگ کوکه که مثل همیشه لباسای تیره پوشیده بود و کلاه و ماسک گذاشته بود و اها عینک گرد کیوتشم فراموش نکنیدجیمین عصبانی از دست جونگ کوک فوتی کرد که باعث شد موهاش پرت شه بالا
و نفهمه که از بیرون کلاس یکی به کیوت بازیاش زل زده و چشماش برق میزنه
.....
با حس دستی رو شونش برگشت و دوستشو دید
دوستش بهش اشاره ای زد و گفت
" بد جور میخایشااا چشمات داره برق میزنه "خنده ی حرصی از حرف دوستش کرد و گفت
" کی همچین چیزی گفته من پارک رو نمیخام "بعد از زدن حرفش تازه متوجه شد چی گفته
دوستش زد رو شونش و گفت
" کی اسم برد ؟! "تا اومد ماسمالی کنه دوستش پیش قدم شد
" دید زدنت تموم شد ، منو نامجون و هوسوک تو سلفیم "
بی خیال دوستش شد و برگشت سمت پنجره کلاس اون جوجه" راستی یونگ زنگ خورده پارک ام پاشد با دوستش رفت "
حرصی برگشت سمت دوستش و غر زد
" تهیونگ "..................
نامجون خیره به یونگی که با اخم زل زده بود به کفشاش از تهیونگ پرسید
" چشه؟ "
تهیونگ مسخره گفت
" نزاشتم به دید زدنش برسه "نامجون سری تکون داد
همه ساکت بودن که یهو صدای بلند کسی اومد
" اوه عکس صورت جئون"همه برگشتن نگاش کردن که گفت
" فرستادم گروه دانشگاه "همه هجوم بردن سمت گوشیاشون و بعضی ها هنوز گیج بودن جئون کیه یسری ها مثل تهیونگ
تهیونگ با تعجب به همهمه نگاه کرد که هوسوک عکسی جلوش گرفت
" اینه عکسش "تهیونگ با تعجب به عکس زشت جلوش انداخت و گفت
" این؟ بخاطر این خودشون و کشتن ؟"تا هوسوک اومد جواب بده
صدای داد یکسی اومد
" اون جئون نیست "یکی دیگه داد زد
" از کجا میدونی ؟"پسر جواب داد
" من از دور چهرشو بدون ماسک دیدم اون نیست ."یهو صدای همهمه ها خوابید و کسی وارد سلف شد
همون دوست پارک
دیگه همه سکوت کردندتهیونگ متعجب پرسید از هوسوک
" چرا همه ساکت شدن ؟"هوسوک اشاره ای به همون دوست پارک زد و گفت
" بخاطر اون "تهیونگ کنجکاو گفت
" خب مگه اون کیه ؟ "هوسوک بهش نگاه کرد
" جئون "تهیونگ دوباره پرسید
" خب جئون کیه ؟ "نامجون گفت
" شوخی میکنی؟؟ دیگه نمیشناسیش؟".....
YOU ARE READING
𝒘𝒉𝒐 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒃𝒐𝒚 ?? [تهکوک / یونمین]
Humor× فرار کردم ! = وات د هل ؟؟ چرا ؟؟؟ × چون بزرگترین دشمن گاد فادر رو هک کردم ... = چییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ × و اگه میموندم بگاا میرفتم ! .................. یونمین _ تهکوک ( اون پسر کیه ؟؟ )