04

227 31 11
                                    

...

جیمین زیر لب غرغر میکرد و جونگ کوک زیر ماسک لبخندشو هی میخورد

"عه عه عه دیدی پسره پرو رو میخاست سوژت کنه بهت بخنده عه عه دیدم دست دوستش گوشی بود داشت فیلم میگرفت "

جونگ کوک یهو وایساد که باعث شد جیمین که پشت سرش داشت میومد بخوره بهش

از اونجایی که کسی اطراف نبود جونگ کوک رو بهش با لحن خنده داری گفت
" چنگده غر میزنی جِمِن شیی "

جیمین با چشمای گرد و عصبانی نگاش کرد و خواست چیزی بگه که جونگ کوک نزاشت و دستشو کشید سمت سالن اجتماعات

" هی وایسا بیبینم ... "

که با رسیدن به سالن ساکت شد

همون لحظه که اونا رسیدن مدیر هیوا بار دیگه نگاشو چرخوند بین جمعیت و با دیدن جئون بلاخره شروع به حرف زدن کرد

" خوب دانشجو های عزیز اول از همه همتون خسته نباشید....."

جونگ کوک خم شد سمت جیمین و اروم گفت
" این زنه کیه انقد کصشر میگه "

جیمین ابروهاش و بالا انداخت به نشونه ( خاک تو سرت بعد دو ماه هنو مدیرو نمیشناسی ) و بعد گفت
" مدیره ! خیلی پخمس .. شوهرش خونه نشینه .. خودشم که ترسو و جذبه نداره نمیدونم کدوم احمقی اونو مدیر دانشگاه کرده حتی میگن برو بچه های چان و جیهوو زدنش "

جونگ کوک یه تای ابروشو بالا انداخت و چیزی نگفت

جیمین با حس نگاه سنگینی رو خودش
نگاشو تا دور سالن چرخوند و با دیدن اینکه همه توجهشون رو مدیره پوفف ارومی کشید و برگشت سمت زن و به ادامه حرفاش گوش داد
" همونطور که میدونید شما خیلی سخت تلاش میکنید به علاوه استادا و این چند وقت اصلا تعطیلی وجود نداشت پس من تصمیم گرفتم یه اردو در نظر بگیرم برای شما "

با حرفای هیوا همهمه شد

"ساکت .. خب این اردو داخل جنگله یه کمپ وجود داره که داخل جنگل مستقر بشیم و زمان این اردو هفته دیگه جمعه اس و تا سه هفته طول میکشه ... جمعه ۷ صبح همه با وسایل مورد نیازتون اماده باشین چند دست لباس گرم هم بردارید با اینکه بهاره ولی شب ها سرد میشه داخل جنگل و نکته اخر باید بگم که این اردو الزامی نیست و هرکی دوست داشت میتونه تشریف بیاره .. .. خب خسته نباشید صحبتم تموم شد میتونید برین "

..........................
" نه جیمین نمیام "
جونگ کوک برای بار هزارم گفت

و جیمین برای بار دو هزارم پافشاری کرد
"چرا اخه ؟؟ بیا بریم دیگه جون من "

جونگ کوک یه نگاه به دور بر انداخت پشت حیاط دانشگاه بودن و کسی این دور و بر نبود
"نه نمیام عزیز من ..اصلا میخایی بریم اونجا گوه کیو بخوریم ؟"

جیمین با پا فشاری بیشتر گفت
" کوکوو بریم دیگه من جنگل و دوس دارم "

جونگ کوک دست جیمین و گرفت و کشید سمت جایی که ماشین و پارک کرده بود
" بیا بریم خونه حالا "

جیمین اخمو نگاش کرد و چیزی نگفت

رسیدن به ماشین و با دیدن اینکه یه گله ادم دور ماشین بودن برگای جفتشون ریخت

جیمین اروم از جونگ کوک پرسید
" چخبره اونجا ؟ "

جونگ کوک شونشو بالا انداخت
" نمیدونم "

جونگ کوک سوییج ماشین و زد
ماشین صدا داد و همه ازش فاصله گرفتن

جونگ کوک رفت سمت ماشین و نشست داخل که همزمان باهاش جیمینم نشست باهاش

استارت زد و راه افتاد
جونگ کوک ماسکشو فورا بعد از اینکه یکم دور شدن برداشت با عینکش و کلاش هودیشو عقب فرستاد

یه نفس عمیق کشید
" اه اگه امروز دیر نشده بود با این ماشین نمیومدم خیلی تو چشه "

جیمین دوباره از بازوی جونگ کوک اویزون شد و لباشو اویزون کرد
" جونگ اینارو ول کن بریمم اردوو دیگه "

جونگ کوک پیچید تو یه خیابون دیگه و کلافه گفت
" وایی برم دهن مدیرو جر برم که اردو گزاشته اخه ما مگه بچه ایم "

...................

"واقعا میخایین برین این چه میدونم اردوعه مگه ما بچه ایم .... حتما رضایت نامه هم میدن بدیم ننه بابامون امضا کنن "

تهیونگ با مسخرگی و اعتراض گفت

هیچکی که حرفش اهمیت نداد
تهیونگ عصبی گفت
" یااااا "

یونگی یه نگاه ریز بهش انداخت و بعد با بیخیالی گفت
" شما رو نمیدونم ولی من به خاطر پارک صدرصد میرم چون میدونم اون میاد "

جی هوپم پشت بندش یه لبخند قلبی زد که اصلا به تیپ و استایلش نمیومد و گفت
" منم بخاطر عشقام میرم .. میرم یه چند تا حشره جدید ببینم دلم پوسید ... وایی عشقای دلم منتظر باشید دارم میاممم "

تهیونگ با ناامیدی به اونا نگاه کرد و جاش بلند شد

نامجون درحالی که کتاب میخوند گفت
" تهیونگ اگه بیایی منم میام "

تهیونگ با حرص راه افتاد سمت دستشویی کنار سلف

این حرف نامجون بیشتر تهدید بود ینی یا میایی یا میارمت

.....

تا خواست بره بیرون از دستشویی صدای دونفرو شنید از داخل یه سرویس

واه واه مردم دونفره میرن میرینن تو چاه باهم
عجیبا غریبا

اتفاقی تاکید میکنم اتفاقی صداشون رو شنید...

𝒘𝒉𝒐 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕  𝒃𝒐𝒚 ?? [تهکوک / یونمین]Where stories live. Discover now