از لحظه ای که کنار مین یونگی نشست اخم کرد درحالی که تو کونش عروسی بود
صندلی 12 .. دوازده عدد شانسشه از این به بعد
با صدای پیامک گوشیش یک لحظه عروسی تو کونش استپ زد ولی با دیدن پیام جونگکوک دوباره عروسی از اول شروع شدیهو با استرس نگاهی به کراش عزیزش که کنارش نشسته بود و حواسش پیش گوشیش بود کرد و تایپ کرد
YOU ARE READING
𝒘𝒉𝒐 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒃𝒐𝒚 ?? [تهکوک / یونمین]
Humor× فرار کردم ! = وات د هل ؟؟ چرا ؟؟؟ × چون بزرگترین دشمن گاد فادر رو هک کردم ... = چییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ × و اگه میموندم بگاا میرفتم ! .................. یونمین _ تهکوک ( اون پسر کیه ؟؟ )