چانیول خم شدو از کمر گرفتش و بلندش کرد. خیلی سبکتر از اونی بود که به نظر میرسید ولی شروع کرد داد و بیداد و دستاشو به در ماشین گرفت تا سوار نشه و به دقیقه نکشید مردم دورشون جمع شدن
ماموری دستشو رو شونه چانیول گذاشت:_اینجا چه خبره؟
چانیول برگشتو به مامور نگاهی کرد
_خبری نیست دونسنگمه
مامور نگاهی به صورت سرخ شده ی بکهیون کرد
_راست میگه؟
_نه، میخواد منو بدزده
دهن چانیول چند لحظه باز موند کمی طول کشید تا به خودش بیاد و به سمت مامور بگه
_شوخی میکنه، دزدی کجا بود
_بریم ایستگاه پلیس معلوم میشه...
_ایستگاه پلیس؟ ایستگاه پلیس لازم نیست .
_اتفاقا لازمه اونجا همه چی معلوم میشه
چشم غره ای که به بکهیون رفت که متوجه کارش بشه. بکهیون سریع رو به مامور کرد و لبخند مضحکی زد
_شوخی کردم
_شوخی؟ مگه من با شما شوخی دارم؟
چانیول سریع رو به مامور گفت:
_ببخشید جناب. این پسرمون یکم شیطونه. خودم میبرم خونه باش حرف میزنم...
مامور نگاهی به بکهیون کردو گفت:
_ کارش از حرف گذشته یک کتک درست و حسابی باید بخوره
تا بکهیون سوار ماشین شد شروع کرد به غر زدن
_چه پلیس بی ادبی
چانیول با تعجبی بهش نگاهی کرد
_اره دیگه بی ادب اونه
بکهیون حق به جانب گفت:
_اره دیگه، حالا چرا اخم کردی_حق ندارم اخم کنم؟ ابرومون وسط چهارراه بردی، اصلا متوجه کارات هستی؟ فکر میکنی قبلش داری چیکار میکنی؟
_خب ببخشید. حالا بستنی میخری واسم یا نه؟؟
چانیول دستشو بالا برد که بکهیون زود خودشو جمع کرد و به در ماشین چسبید. وقتی دید خبری نیست دوباره به حالت اولیه برگشت. تمام وقت قهر بود و حرفی نمیزد وقت خواب هم رفت اتاقش و درو بست.
بکهیون هم پشت سرش بی توجه به این همه بداخلاقیاش رفت...
روی تخت دراز کشیده و ساق دستشو رو پیشونی گذاشت که بکهیون رو شکمش پرید به خاطر این حرکت بکهیون مجبور به واکنش شد...باز یک مبارزه ی تن به تن شروع شد که برنده ش مثل
همیشه چانیول بود.....روش خیمه زد و مچ دستاشو گرفت_بس کن
_بس نمیکنم تا اشتی نکردی، مگه بچه ای قهر میکنی؟
_قهر نیستم عصبیم بذار اروم شم تا تنبیت نکنم
KAMU SEDANG MEMBACA
The Heir Of Your Heart
Fiksi Penggemar*کامل شده* 💚وارث قلب تو💚 کاپل: چانبک ژانر: فلاف، اسمات، ددی کینک خلاصه مینی فیک: چانیول قانونمندی که گرفتار بیبی بوی شیطون میشه و کم کم دلش میخواد این کوچولو دوست داشتنی کنار خودش نگه داره اما واقعا میتونه...... تیکه ای از داستان: نمیتونست تو اون...