part 3

329 41 6
                                    

narrator :
آلفاها مقابل جیمین وضعیت بهتری از اون نداشتن و کاملا توی شوک فرو رفته بودن تا اینکه کم کم آثار شوک از صورتشون پاک شد ولی این بدترین مشکل برای جیمین بود چون کنترل هر سه دست گرگشون بود ۳ گرگی که ۳۰ سال برای امگاشون منتظر بودن و الان که پیداش کرده بودن با حس اینکه ممکنه امگاشون کسه دیگه ای رو برای جفت شدن انتخاب کنه احساس خطر میکردن و دندون های نیششون رو برای تحدید به هم دیگه نشون میدادن و هر کدوم میخواستن زودتر امگاشونو مارک کنن با اولین قدمی که شوگا به سمت جیمین برداشت وی و جی کی هم پشت سرش حرکت کردن جیهوپ که از لحظه ی ورودش گیج به صحنه ی روبه روش نگاه میکرد با نزدیکتر اومدن ۳ تا آلفا احساس خطر کرد و سریع از دست جیمین گرفت و سعی کرد بدن بی حس امگارو از اون اتاقه جهنمی قبل از اینکه اتفاقی براش بیوفته بیرون بکشه ولی آلفاها با دیدن اینکه یکی غیر از خودشون به امگاشون دست زده بدون توجه به اینکه اونم امگاعه جری تر شدن و سریعتر به سمت جیمین رفتن جی کی خیلی سریع با صورتی عصبی دست جیهوپ رو از دست جیمین بیرون کشید و جیهوپ رو پرت کرد از اتاق بیرون و در رو توی اون قفل کرد نفسه عمیقی برای کنترل عصبانیتش کشیده که ریه هاش رو فرمون شیرین امگاش پر کرد برگشت سمت امگا و با حالتی آروم نزدیکش شد امگا که از نزدیک شدن ۳ تا آلفا ترسیده بود با هر قدم اونا یه قدم عقبتر میرفت تا اینکه چسبید به در و راه فراری براش باقی نموند با اشک هایی که از سر ترس توی چشم هاش جمع شده بودن برگشت سمت آلفاها ولی این حالت چهره ی امگا برای آلفاهاش بدترین چیز بود طوری که با دیدن چهره ی امگا یک آن دلشون خالی شد و حاضر بودن هر کاری انجام بدن ولی امگاشون ذره ای اشک نریزه با صدایی دورگه و آروم خطاب به جیمین گفتن
شوگا : امگای من ازم ترس من تحمل اون چشمای ترسیدتو ندارم
وی : لطفا اون مرواریداتو هدر نده عزیزم من آلفاتم نیازی به نگرانی نیست
جی کی : امگای خاصه من لطفا آروم باش دلم نمیخواد اولین بارمون اشک ریختنتو ببینم
امگا با حرفای آلفاهاش آرومتر شد ولی مشکل اصلی این بود که آلفاها با شنیدن حرفای برادرانشون به امگا احساس خطر بیشتری کردن و بدون فکر کردن به سمت بدن جیمین حمله ور شدن جونکوک از سمت راست و تهیونگ از سمت چت و شوگا دقیقا روبروی ترقوه جذاب امگا قرار گرفت بدون دادن مهلتی برای امگا دندون های نیششون رو توی گردن امگا فرو کردن و موجب ناله ی بلند امگا شدن به طوری حتما اگر کسی بیرون اتاق بود صدای جیمین رو به طور کامل میشنید زهر های مخصوصشون رو توی رگ های امگا خالی کردن و بعد از اطمینان از اینکه بالاخره امگاشونو مارک کردن دندون های نیششون رو از گردن امگا بیرون کشیدن که جیمین باره دیگه هیسی کشید اینبار با صدای آرومتری . آلفاها جای ۲ تا زخم دندونی که دسته گله خودشون بود و ازشون خون سرازیر میشد رو با زبونشونشون تر کردن طوری که کم کم آثار زخم از روی گردن امگا محو شد و کم کم مارک هاشون به خودش رنگ میگرفت آلفاها با دیدن این صحنه با صورتهایی لبخند زده و خوشنود از اتفاقی که افتاده بود جاهاشونو با بعد انسانیشون عوض کردن دیگه کاره اونا تموم شده بود همین که یونگی و جونکوک و تهیونگ کنترل بدنشون رو به دست گرفتن بدن بی جون امگای بیهوش توی بغلشون افتاد و تنها چیزی که اون موقع میتونستن بگن فاک بود
Tehyong :
فاک فاک فاکککک همین چند دقیقه پیش امگامو پیدا کردم اون موقع گرگ احمقم توی همین چند دقیقه که کنترل دستش بود امگامو مارک کرده با حرفی که توی ذهنش زد وی بدون هیچ حس پشیمونی ای خرناسی از روی خوشنودی کشید و روی زمین وول خورد تهیونگ که این رو حس کرده بود با صدایی بلند توی ذهنش خطاب به وی گفت
تهیونگ : احمق این چه کاری بود توی اولین ملاقات با امگامون کردی الان صد در صد ازمون متنفر میشه
وی : منم تصمیم نداشتم باره اول مارکش کنم میخواستم زمانی که اولین رابطمونو داشتیم مارکش کنم ولی اگه الان مارکش نمیکردم دیگه امگای ما نبود و ماله برادرات بود نمیتونستم ازش دست بکشم
تهیونگ که انگار تازه یادش افتاده باشه که امگا برای ۳ تاشونه با صورتی گنگ برگشت سمته برادراش که دید اونام هنوز توی شوکن فاکی زیر لب گفت دیگه کار از کار گذشته بود نمیتونست الان کاری بکنه پس فکر کردنو گذاشت برای بعد از اینکه رسید به خونه امگای بیهوش رو که توی بغلش بی جون افتاده بود توی آغوشش کشید و از پاهاش بلندش کرد و سعی کرد تعادلشو حفظ کنه بعد رو به برادراش کرد و گفت
تهیونگ : بیاین زودتر بریم یه دکتر باید بالای سرش باشه
یونگی و جونکوک در تائید حرفش پشت سرش راه افتادن و دوباره حالت جدی و خشکی به خودشون گرفتن همین که درو باز کردن جیهوپو دیدن که با چندتا بادیگارد داره از آسانسور میاد بیرون عالی شد فقط الان همینش کم بود جیهوپ با صورتی که کلشو اشک پوشونده بود نزدیک تهیونگ که جیمین توی بغلش بود رفت و با صدایی بلند خطاب به تهیونگ گفت
جیهوپ : چه بلایی سرش آوردین هان ؟! چرا این شکلی بیهوش افتاده ؟! چیکارش کردین ؟!
تهیونگ : امگا اون امگای ماعه خودمون میدونیم چیکار داریم میکنیم پس بهتره تو یکی توش دخالتی نکنی
بعد یونگی با اشاره به بادیگارد ها که راهو براشون باز کنن رفت سمت آسانسور و بادیگارد ها جلوی جیهوپ رو برای رفتن به سمته اونا گرفتن . توی آسانسور تهیونگ غرق چهره ی فریبنده ی امگاش شده بود
تهیونگ : ( فاک چرا اینقدر قشنگه اون لبای حجیمش میخوام بین لبام گیرشون بندازم و گازشون بگیرم میخوام کله صورتشو بوسه بارون کنم فاک )
و اینها فقط تصورات تهیونگ نبود بلکه هر ۳ آلفا مجذوب چهره ی جذاب امگاشون شده بودن
زمانی که بالاخره به طبقه همگف رسیدن تهیونگ زودتر از همه از آسانسور خارج شد که این کارش بدترین کارش بود چون همه ی کارمندا رئیساشونو در حالی که یه امگای بی هوش توی آغوششون بود و روی گردنش ۳ تا مارکه پررنگ بزرگ که معلوم بودم ماله آلفاهای سلطنتیه خودنمایی میکرد دیدن تهیونگ تازه بعد بیرون اومدن از آسانسور فهمید که چیکار کرده ولی دیگه خیلی دیر شده بود پس ترجیح داد بدون اهمیت دادن فقط از اون شرکت کوفتی بزنن بیرون

 توی آسانسور تهیونگ غرق چهره ی فریبنده ی امگاش شده بود تهیونگ : ( فاک چرا اینقدر قشنگه اون لبای حجیمش میخوام بین لبام گیرشون بندازم و گازشون بگیرم میخوام کله صورتشو بوسه بارون کنم فاک )و اینها فقط تصورات تهیونگ نبود بلکه هر ۳ آلفا مجذوب چهره ی جذا...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مارکه یونگی فقط جلوی ترقوه اش در نظر بگیرید و بزرگتر

مارکه یونگی فقط جلوی ترقوه اش در نظر بگیرید و بزرگتر

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مارک های جونکوک و تهیونگ فقط بزرگتر

☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دوستان خدایی این اولین بارمه که مینویسم اگه بده خودتون به بزرگی خودتون ببخشین

beautiful devilWhere stories live. Discover now