دو هفته میشد که مشکلات زیادی برای شرکت بوجود اومده بود ، علاوه بر اون چند روزیه که مشکل کوچیک ولی رو مخ تری وجود داشت .
هر روز قبل از اینکه به دفترش بیاد دسته گل خیلی بزرگی از انواع رز ها روی میزش منتظرش بود
و کارتی که روزشماری میکرد امروز مضمونش این بود :
چیزی باقی نمونده تا ببینمت عشق منتنها پیکی بود که گفته بود کسی پیشاپیش تمام هزینه این دسته گل رو به مدت یک ماه پرداخت کرده و فقط از ما خواسته هر روز این ساعت به این ادرس فرستاده بشه .
هرچند اونها شماره مشتری رو در اختیارش نمیزاشتن ولی فقط تحمل میکرد تا این روزهام تموم بشه تا صاحب دیوونش رو ببینهعینکش رو در اورد و گوشه چشمانش رو کمی فشار داد
_اه فقط همین یکی رو تو این روزا کم داشتم .اخه کدوم دیوونه ای همچین کاری میکنه ... فقط شانس بیاری تا اون موقع مشکل شرکت حل شده باشه وگرنه تمام حرص این مدت و سرت خالی میکنم روانی
ساعتش رو چک کرد تا ببینه چقدر وقت داره .
تایم ناهارش گذشته بود و باید به پیشنهاد هایی که براش فرستاده شده بود رو بررسی میکرد .حدود پنج ماهی میشد که ثروتمندان کره همراه با جمعی از افراد مشهور مراسمی و که شکل و شمایل مراسم مت گالا داشت رو راه انداخته بودن .
و حقیقتا اصلا فکرش رو نمیکرد که اینقدر مراسم رو جدی بگیرن ، این شد که یکی از بزرگترین شرکت های سرگرمی کره یعنی گلدن استار به مدیریت کیم سوکجین از مراسم غافل موند و هیچ برند طراحی لباسی حاضر نیست در این مدت کم ریسک اینکه بتونه لباس های مناسب ایدول هاش طراحی کنه رو انجام بده
دفترهایی که حاوی طراحی های لباس از برندهای کوچیک و ناشناس و بعضا بدرد نخور بود رو محکم بست گوشه ای از میز پرتش کرد
حوصله اینک تشریفات رو رعایت کنه و با تلفن منشیش رو صدا کنه نداشت
_خانم مین!!!
_منشی مین
_مین شی ؟؟؟؟همزمان با فریاد اخرش در اتاق بشدت باز شد و دختر عینکی همراه با چتری هاش به داخل پرتاب شد
+ بله رییس کیم ..
_ دوست داری عصبانیتمو سر تو خالی کنم ؟؟ کجا بودی ؟ سه بار صدات زدم
+ ب بخشید رییس .. راستش ... جیمین شی ...صداش کمی ارومتر و انگار خجالت زده بنظر میرسید
با اوردن اسم جیمین ، جین متوجه شد دوستش منشیش رو به چه کاری مشغول کرده
مثله اینکه امروز همه چیز دست به دست هم داده بودن تا نقطه جوش جین رو به بازی بگیرن_ فعلا کاری با تو ندارم میتونی بری فقط به جیمین بگو بیاد اتاقم ... نه نمیخواد ، خودم باهاش تماس میگیرم
+بله
با چرخیدن دختر جین چشماش رو محکم بست