مقدمه

16 4 0
                                    

.

تاحالا شده حس کنی از شدت درد از درون درحال آتیش گرفتنی؟ دقیقا مثل وقتی که یه ساختمون عظیم‌الجثه با تمام امکانات و وسایلش سر یک بی دقتی کوچیک یا یک سهل‌انگاری آتش میگیره و اون آتش اونقدر زبونه میکشه که هیچ نم نم بارونی برای خاموش کردنش نمیتونه هیچ کاری کنه...
درواقع اون لحظه اون قطرات دربرابر اون گرما خیلی ناچیز بنظر میرسن ، گاهی وقتا ساختمون اونقدر بلنده که ابر های نجات دهنده هم مثل تمامی ساکنین و امداد گران تو آتیش میسوزن.
حالا وقتی اون ساختمون تو قلبت باشه آتش تو کل زندگیت زبونه می‌کشه و هر ابری از کنارت رد بشه آهسته آهسته میسوزه قبل ازینکه بتونه خاموشت کنه، قبل ازینکه تو‌ اکسیژن باقی مونده از نفس های آدمای تو قلبتو خاموش کنی، اون آتش جون ابراتو میگیره و با هر قطره اشکشون بیشتر زبانه میکشه...

Cloudy son|YOONMIN Where stories live. Discover now