𝑷𝒂𝒓𝒕 3

19 2 5
                                    

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

روی مبل چرم مشکی رنگ نشسته بود و سیگارش رو دود میکرد

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.


روی مبل چرم مشکی رنگ نشسته بود و سیگارش رو دود میکرد.
بعد از اینکه جونگ کوک رو از کلاب بیرون کشید اون رو به پنت هاوس خودش آورده بود.
به سمت بار کوچک گوشه خونه رفت ، همانطور که لیوان هارو پر میکرد تصمیم گرفت سکوت را بشکنه
_اسکاچ با یخ پوزخندی زد
همون‌طور که عادت داشتی.
_؟نگاه چشمات میگه که چرا سیاه پوش شدم
اونجا رو نمیدونم ، اما اینجا تا سیاهپوش نباشی ،
باور نمیکنن که چیزی رو از دست دادی.
+ من روحم از دست دادم تو چیو از دست دادی رایدِن؟
_همه کتاب هارو خدا نوشته بود ، ما هیچوقت داستان رو از زبان شیطان نشنیدیم.
+!به چی دلخوش کردی ؟به تکوندن شونه های آدم برفی?
گفتگوی نگاهشون یه همدیگه می‌گفت: بدون‌ توهم میتونم تورو دوست داشته باشم ..
همانطور که گیلاس تو دستش نگه داشته بود به سمت جونگ کوک قدم برداشت.
اونو از روی صندلی که روش نشسته بود بلند کرد و روی رون های خودش نشوند. سر‌ جونگ کوک تا خود گاه روی شونه هاش آروم گرفت. با یک دستش مالکانه کمر باریکش رو حلقه کرد و مال جونگ کوک به عضوش چسبوند.
ناگهان موهاش گرفت و به عقب کشید:
_هممم... کوئِلو
بوی وانیلت حشریم میکنه
همونطور که گردنش رو لیس میزد :_باید دوباره مال من بودن رو بهت حالی کنم.
جئون لبخندی زد و گفت:+مال تو بودن چطوریه؟
هنوز ثانیه از حرفش نگذشته بود که کمرش با شدت گرفته شد و روی مبل برگردونده شد:+من از برهنه شدن میترسم میشه جلوم لخت شی تا ترس رو با چشمهای خودم ببینم .
_پشتت به کی گرمه که اینقدر جسور شدی
نیپل با شدت به هم پیچ خورد و باعث شد فریاد بلندی سر بده :
_اون دوست پسر احمقت یا اون هرزه وان نایتت ؟
_هممممم...پسر مَن... مال من
گاز محکمی از گردنش گرفت که مطمئن شده ردش میمونه.
+اهههه کیم تو پنجره ای،آخه خیلی دلم میخواد تو این گرما بازت کنم.
_الماسِ تهیونگ های شده؟
_بیبی من دلش برای تنبیه های رایدِن تنگ شده؟
+همممم..کیم تو بارونی ؟آخه وقتی زیرتم بدجوری خیس میشم.
_بیا فقط بخوابیم.
به اهمیت به حرفش بلند شد سر و وضعش مرتب کرد و وسایلش رو برداشت . به طرف در رفت همون‌طور که داشت بند پوتین های مرتب میکرد گفت :
+هوم،خوش گذشت.
برمیگردم خونم ، توام فراموشم کن منو همون‌طور که من کردم.

⋆♱ 𝐓𝗂𝗍α𐓣🩸. ✮حيث تعيش القصص. اكتشف الآن