Part10

23 8 7
                                    

...

یک احساس چرند و غیر قابل انکار
غیر قابل درمان
و غیر قابل تحمل
این دلشوره ای که دامن گیر پسر شده بود قصد نداشت تا دست از سرش برداره
این دلشثره راجب طی کردن روند قانونی پرونده نبود خودش اینو میدونست
این حس لعنتی برای یک چیز دیگه ای بود که اون هیچ ایده ای دربارش نداشت
درسته که تهیونگ با حرفاش بهش قوت قلب داده بود و کاری کرده بود تا کمی احساس بهتری پیدا کنه ولی هنوز این دلشوره ی لعنتی مثل پتویی روی قلب بیتابش پهن شده بود
تصمیم گرفته بود تا کمی با چک کردن دوباره مدارک و مرور پرونده خودشو از این احساس ناجور دور کنه و اونو به پس قلبش انتقال بده و انکارش کنه
خب تا حدودی هم موفق به انجام این کار شده بود و هیچ کس متوجه حال پریشونش نبود به جز پسر کنارش که از بدوی ورود به سال حواسش به حرکات و حالت چهره پسر بود
اون خوب متوجه شده بود که پسر هنوز حال رو به راهی نداره
اون اتیش شعله ور درون پسر اروم شده بود ولی هنوز اون شعله های کوچک باقی مونده بودن
از وقتی که دادگاه اغاز شده بود
وکیل قربانی درحال بیان توضیح یکسری مسائل راجب پرونده ی پزشکی پارک جیسو بود و در طرف دیگه اون دو وکیل درحال پردازش در دنیای دیگه ای بودن
جونگکوک که حتی نمیتونست خودشو درک کنه چه برسه به اون وکیل پر حرف و رو مخ و از طرف دیگه تهیونگی که از قبل میدونست اون مرد قراره همچین چیزهایی رو ارائه بده و داشت فکر میکرد تا چطور مهر ردی روی حرف های وکیل مسن مقابلش بزنه
تهیونگ سرشو بالا اورد تا ایندفعه به حرف های مرد گوش بده تا بلکه چیزی دست گیرش بشه
_همونطور که گفتم من تمامی مدارک پزشکی خانم پارک جیسو رو مورد برسی قرار دادم و حتی اون ها رو برای شما اوردم جناب قاضی
به سمت جایگاه قاضی رفتو پاکتی رو به دست قاضی رساند که اقای جانگ که قاضی این پرونده بود بلافاصله شروع کرد به مطالعه پرونده ی پزشکی پارک جیسو و دقیقا همه چی با حرف های وکیل اون خانواده ی چفت و جور بود
_جناب قاضی همونطور که مشاهده مینمایید هیچ نشونه ای از وجود قده در این پرونده قابل رویت نیست ولی وقتی به تاریخ2024/7/18میرسید بعد از ضربه ی ای که لی هینا به پارک جیسو وارد کرده و بعد از برخورد سر پارک جیسو به پایه ی تخت بیمارستان و بی هوش شدنش اون قده رویت شده
تهیونگ ناگهان از جاش بلند شد
_من اعتراض دارم
_اعتراض وارده
تهیونگ تعظیمی کرد
_جناب قاضی اگر به پرونده پزشکی خانم پارک دقیق نگاه بیاندازید متوجه میشید که بین اخرین چکاپ پزشکی پارک جیسو و حادثه ی پیش اومده بین لی هینا و پارک جیسو با توجه به تاریخ هاشون سه ماه فاصله هستش که یعنی توی این سه ماه هیچ چکاپی صورت نگرفته که با توجه به گفته های دکتر خودشون اندازه ی قده حدود سه سانتی متر هساش که خیلی وقت نیست که صورت گرفته ولی امکان نداره یک قده سه سانتی متری فقط و فقط در چهار روز صورت بگیره که این یعنی ممکن قده در این سه ماه صورت گرفته باشه و انگار خود پارک جیسو از وجود ان مطلع بوده که هر سه ماه رو بهانه های مختلف اورده تا به این چکاپ ها نره
_ولی برای این ادعاییه یتون مدرکی دارید جناب کیم؟!
جونگکوک که انگار دیگه روی احساساتش کنترل پیدا کرده بود از جاش بلند شد که تهیونگ لبخندی زد و نشست
_اون ضربه ای که شما ادعا دارید که باعث بوجود امدن قده شده بر اثر یک بحث کوچیک بین لی هینا و پارک جیسو بوده که با توجه به حرف های لی هینا که متنش رو به روتون هست جناب قاضی، پارک جیسو مدتی بود که احساس خوبی نداشته و همش ناراحت بوده و وقتی باهاش حرف میزده از سردرد شدید رنج میبرده و همینطور تصادفی که صورت گرفته به خاطر سرگیجه ی شدید و سیاهی رفتن چشم های راننده که پارک جیسو بوده صورت گرفته و تمامی این اتفاقات برایقبل از درگیری بوده که بین لی هینا و پارک جیسو صورت گرفته که این سر گیجه ها و سر درد ها هیچ کدوم نمیتونن بی دلیل باشن و ممکنه یکی از دلایل موجود وجود قده باشه
بعد از گفتن این حرفا نشست سر جاش که وکیل خانواده پارک دوباره شروع کرد به حرف زدن
_ولی دادگاه نمیتونه چهارتا نوشته روی کاغذ که ادعا میشه که حرف های متهمه قبول کنه و یک چیز دیگه ما چطور میتونیم به حرف یک دختر که از قضا اوتیسم هم هست اعتماد کنیم و قبول کنیم که واقعا اینطور بوده؟! این غیر قابل قبوله
جونگکوک که بعد از شنیدن این توهین از طرف اون مدرک نفهم حصابی بهم ریخته بود دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و از جاش بلند شو با صدایی عصبانی که از خد عادی خیلی بلندتر شده بود شروع کرد به دفاع کردن از هینا
_این درست نیست، تو نمیتونی همینجور توی دادگاهی که قانون داره به یک نفر توهین کنی، اصلا تو با چه حقی میای و از طرف قاضی تصمیم میگیری هااا؟! اصلا تو معنی اوتیسم رو میدونی که هعی ور و ور ازش استفاده میکنی تا بهشون توهین کنیییی؟! اونام ادمن حدالق مثل تو ی حیوون نفهم نیستن، حتی حیف اسم حیوون که برای تو استفاده بشه حتی اونا هم از تو شعورشون بیشتره، یاد بگیر به هم نوع خودت احترام بذاری، اونام درست مثل تمامی موجودات زنده ی روی زمین حق زندگی دارن
تهیونگ که دیگه دید داره اوضاع خراب میشه از جاش بلند شد و به سمت جونگکوک رفت
اگه جونگکوک یکم دیگه ادامه میداد به مدت سه جلسه از دادگاه رو اجازه ی شرکت نداشت و حتی اجازه ی ورود به دادگاه رو نداشت همین الانشم زیادی روی کرده بود
به سمت جونگکوک رفت از قاضی درخواست استراحت کرد که با اجازه ای که قاضی صادر کرد تو دلش دست و پای قاضی رو بوسید
با کمک اقای لی جونگکوک رو از سالن خارج کرد
شونه های جونگکوک گرفتو به طرف خودش برگندوندش
_جونگکوک اروم باش، ی نفس عمیق بکش
جونگکوک نفس عمیقی گرفت این کارو دوباره و دوباره انجام داد تا کمی به خودش مسلط بشه
_جونگکوک اگه قاضی اجازه ی استراحت نمیداد و تو همینطور ادامه میدادی قطعا سه جلسه از دادگاه رو اجازه ی شرکت نداشتی میفهمی؟!
_اره میفهمم که چی؟! اون مرتیکه ی نفهم نادون حق نداره اینجوری افراد رو قضاوت کنه کیم پو چی میفهمی؟!
_اره جونگکوک میفهمم ولی باید فعلا سکوت کنیم و بعدش با مدارکی که پیدا کردیم تا ثابت کنیم هینا بی گناهه و کاری انجام نداده با مشت میزنیم تو صورتش، به نظرت این بهتر نیست؟!
_همه چی از راه قانونیش درست نمیشه کیم
_جونگکوک تو ی وکیلی این حرفو نزن، خودتم خوب میدونی ته خلافکاری و پیروی نکردن از قانون کجاعه، همه چیز به این قانون کوفتی وابسته هستش، اگر این قانونا نبودن که انسانا همو میکشتن، بهم حریم هم تجاوز میکرد و هزاران خرابکاری ک دیگه ای که بی حواب میموند و کسی بابتشون جواب پس نمیداد
_کیم تو خیلی ساده ای، هنوز هزاران ادم دیگه توی این مملکت هستن که خلاف انجام میدن و تاوانشم نمیدن، همون قاضی که همرو قضاوت میکنه و اعتقاد داره که داره از قانون پیروی میکنه خودش هزاران هزار بار کاری انجام داده که در مسیر قانون نبوده ولی چون پارتیش کلفته هیچ تاوانی پس نداده، اگر این قانونه باید برای همه قانون باشه
تهیونگ دیگه واقعا هیچ حرفی نداشت تا دربرار حرف های حق به جانب جونگکوک بزنه
تمام حرفای جونگکوک حقیقتی بود که نمیشد انکارش کرد
اه عمیقی کشید و روشو از جونگکوک گرفت و دستشو لا به لای موهای طلایی رنگش برد و اونارو به بالا چنگ زد
_ببخشید شما جناب جئون جونگکوک هستید؟!
هر دوشون با صدایی که از پشت سرشون میومد به طرف فرد برگشتن که با دومرد که لباس فرم پلیس تنشون بود رو به رو شدن
جونگکوک جلو رفت و با قاطعیت جواب داد
_بله خودمم
پلیسجلو امد و دست بندی به دستای جونگکوک متعجب زد و جلوی چشمای از حدقه دراومده ی تهیونگ کلماتی زهرگین رو بیان کرد
_شما به جرم قاچاق دلار و مواد و دارو های غیر قانونی دست گیر هستید جناب سایمون
و این حرف پلیس اغاز زندگی جدید پر از بدبختی و دشواری برای جونگکوک
حالا اون دلشوره ی لعنتی دلیلش معلوم شد
سایمون؟!
امکان نداشت که اون سایمون باشه و خودش خبر نداشته باشه
ولی انگار زندگی یک چیز دیگه برای خودش رقم زده بود
.
.
.
.
تادا بالاخره داستان اصلی شروع شدششش گیلیلیلی
اول ببخشید سلام پروانه ها🦋
خب ممنون که حمایت کردید تا الان ولی لطفا از الان به بعد بیشتر حمایت بشه که مغز من نیاز به پشتیبانی برای ادامه داره
بالاخره داستان از اون جو اروم خارج شد و وارد یک ساید جذاب و جنایی شد😁
حمایت یادتون نره فزشته ها🍄
بوس به چهره ی ماهتون💋🌚
مراقبت کنید

The case of love |VkookTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang