Chapter 4: Bunnies²

76 31 33
                                    

Chapter 4: Bunnies
Part 2

هری داشت چیزی رو توی در پیچ می‌کرد. «آبراهام! چرتت خوب بود؟»

آبراهام که یه پتو صورتی هم دستش بود، با چشمای نیمه باز اومد طرفش. اول به اون جعبه کوچیک کنار در نگاه کرد و بعد به هری. «ماما؟»

هری بهش نگاه کرد. «هنوز نیومده. ساعت هشت نشده. خوب خوابیدی؟»

ابی که شکمش از زیر لباس بیرون زده بود، سرشو تکون داد و بعد از اینکه انگشتشو برد تو دهنش، آروم پلک زد.

«اون‌چیه؟» هری به پتو اشاره کرد، «با این نخوابیده بودی که.»

«پتو مفاحظ.» و پتو رو کشید رو گونه‌ش. «ماما.»

«متوجهم.» وقتی هری با یه دست صورت آبراهام رو گرفت، چشمای بچه از ترس گرد شدن. هری خم شد و یه بوس کوچولو گذاشت رو گونه‌ پف‌دار آبراهام. «مامانت زنگ زد و گفت از طرفش بوست کنم.» و بعدش آبراهام رو بغل کرد، «و یه بغل.» هری بلند شد و به قیافه مات و مبهوت آبراهام نگاه نکرد.

«می‌ریم فروشگاه یه سوییشرت برای مامانت بخریم. بدون یه لباس گرمتر سرما می‌خوره.»

آبراهام با پتو توی دستش دنبال هری دوید. «سوییشرت برای ماما.»

«آره، تا گرم بمونه.» هری درجه گرما پکیجا رو بالا برد. «وقتی اومد خونه، خونه گرمه.» و بعد رفت سمت آشپزخونه و آبراهام هم دنبالش کرد. «من بلدم سالاد درست کنم، ولی فقط کاهو داریم.» هری به بچه نگاه کرد، «پیتزا سفارش میدم برای شام. مامانت امروز خسته‌تر از اونیه که بتونه آشپزی یادم بده. خوبه؟»

آبراهام که داشت با گوشه پتو بازی می‌کرد، جواب داد: «خوبه.»

*ੈ✩‧₊˚

«محکم. حواستو جمع کن که محکم ببندی.»

حتی با اینکه صدای هری آروم بود، آبراهام خیلی استرس داشت. لویی گفته بود باید تشویقش کنه، حتی اگه آبراهام فقط قدم اول رو برداشته باشه.

«داری خوب انجامش میدی.» آبراهام سرشو بالا آورد و نگاهش کرد. «حالا باید دو تا حلقه درست کنی، نه یکی. با دو تا حلقه راحت‌تره برات.»

آبراهام دو تا حلقه درست کرد و توی دستاش نگهشون داشت. و بعد طوری که انگار یه کار خارق‌العاده کرده، سریع به هری نگاه کرد.

هری سر تکون داد. «خوبه، حالا...» کمک کرد آبراهام دو تا حلقه رو با هم پیچ بده. «یه حلقه رو بنداز تو اون سوراخ.»

این قسمت سخت کار بود.

«خرگوش.»

هری ابرویی بالا انداخت. «خرگوش؟»

آبراهام یه حلقه رو توی دستش تکون داد. «خرگوش میره توی سوراخ.»

هری به بند کفش‌ها نگاهی انداخت. «این کارو با مامانت می‌کنی؟»

Cold Little Heart [L.S]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant