👨‍👨‍👧 ep8

127 29 67
                                    

صحبت با سومی همچنان ادامه داشت تا زمانی که پدر تماس گرفت و ازش خواست تا هرچه زودتر برگرده با این بهونه که چیزی به ساعت برگشتشون نمونده و ممکنه از اتوبوس جا بمونن

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

صحبت با سومی همچنان ادامه داشت تا زمانی که پدر تماس گرفت و ازش خواست تا هرچه زودتر برگرده با این بهونه که چیزی به ساعت برگشتشون نمونده و ممکنه از اتوبوس جا بمونن.

کیونگسو و چان اون رو با تاکسی بدرقه کردن و شاهد این بودن که تا لحظه ی آخر ذره ای رفتار اون تغییری نکرد. حتی در طول صحبت ها، چان تمام تلاشش رو کرد تا مدام از موضوعات جالبی که دختر های هم سن و سال اون دوست دارن صحبت کنه و دلش رو به دست بیاره  اما بنظر میرسید اون بیشتر و بیشتر معذب میشد .

چان و کیونگ در حال قدم زدن تا ماشین بودن .چان زیر چشمی نگاهی بهش انداخت.همچنان گرفته بنظر میرسید و  حدس دلیل این ناراحتی خیلی سخت نبود.

چان- متاسفم

کیونگ ایستاد و متعجب نگاش کرد
کیونگ- چرا!؟

چان- با گفتن اون دروغ به سومی شرایط رو برات سخت کردم.

و خجول خندید
چان-اون از من خوشش نیومد!

پسرک هم متقابلا لبخند خسته ای زد
پسرک- نه اصلا اینطور نیست.اون ممکنه که تعجب  کرده باشه اما مطمئنم از شما خوشش اومده.فقط قبول این موضوع براش سخته. راستش خانواده ی من.. خب... چطور بگم...

و با شرمندگی نگاهش رو دزدید که چان گفت
چان-مشکلی میتونی با من حرف بزنی . خانواده ی تو چی؟

من من کنان ادامه داد: خب همونطور که میدونید خانواده ی من توی حومه ی شهر زندگی میکنن. اونا ساده و سنتی هستن و بعضی فرهنگ ها هنوز برای اون ها جا نیوفتاده...

چان تفهیمی سرش رو تکون داد
چان- متوجهم...

کیونگ سریع اضافه کرد: در واقع من از شما ممنونم. راستش من و نجات دادید. نمیدونم اگر میفهمید دوهیون همون ادمه، چه فاجعه ای درست میشد! اینکه علاوه بر پدرم، مورد سرزنش سومی هم قرار بگیرم...واقعا تحقیر امیزه!

چان تک ابرویی بالا انداخت و با شیطنت نگاهی به سرتاپاش انداخت
چان- که اینطور...خب...حالا که بنظر میاد نجاتت دادم پس چطوره جبران کنی؟!

کیونگ از طرز نگاه کردن اون خودش رو جمع کرد و چشمهاشو رودزدید
کیونگ-چ..چطور؟!

مرد اروم خندید که کم از پوزخند نبود و اون رو به سمت ماشین راهنمایی کرد
چان- میتونیم توی خونه صحبت کنیم. فکر میکنم جیا منتظرمون باشه.

𝚑𝚊𝚙𝚙𝚒𝚗𝚎𝚜𝚜 Donde viven las historias. Descúbrelo ahora