Rose 13

49 6 27
                                    

پیرزن با نایلن خرید برای نهار داشت تو محله ی تنگ و تاریکشون با تلفت حرف میزد

: مگه من مستخدمتم ، اگه به من باشه دلم میخواد بشینم خونه و فیلم نگاه کنم



عصبی بنظر میمومد اما این بخاطر مکالمه نیود اون همیشه غرغرو و عصبی بود !


: حالا هرچی ، هرچی به اون دانش آموزه زنگ میزنم جوابمو نمیده مرده شورشو ببرن ، دو ماهه پول اجاره نداده اصلا خبری ازش نیست



دم در رسید

: نه یه مستاجر جدید اوردم ، بهتره فکر خودشو بکنه


پیرزن درو باز کرد و پسر وارد خونه شد
کوچیک ، تاریک ،بوی بد انگار سالهاست هیچ موجود زنده ای اونجا نفس نکشیده بود !




پیرزن سریع دوید سمت پنجره و بازشون کرد ،



: اینجوری بو میره ، طبیعیه دیگه خیلی وقته اینجا کشی نبوده هه هه



هری نگاهی به حمام کرد
دیلدو ، سوتین سفید که حالا تقریبا کرم رنگ شده بود ، کیسه ی اشغال باعث شد دستشو جلوی دماغش بگیره چندتا بطری خالی
یه اتاق بود در کل که اشپزخونه ، اتاق خواب و محل کار میشد یه حموم دستشویی ! و همین بیشتر همه چیزو شلخته نشون میداد



: قراردادش تا کی بود ؟ چقد هر ماه باید بدم ؟




: هر ماه ۸۰ تا ، گفتی چند سالته ؟



هری برگشت و نگاهی به پیرزن کرد


: این برای این ماه یکمم اضافه گذاشتم


زن سریع بسته ی پولو گرفت تا بدونه چقد اضافه گذاشته و بعد با لبخندی چاپلوسانه به هری نگاه کرد

: چند سالت بود ؟


ه:بیست

: ععع فکر کردم هم سن دخترم باشی ۲۴ سالشه ، سربازیم رفتی؟


ه:آره


: که اینطور


ه: میشه بهم یه جفت دستکش و یه کیسه بدید ؟



: البته البته ، چیز دیگه ای نمیخوای؟


هری چیزی نگفت و شروع کرد برداشتن دیلدو ، سوتین و اشغالای دیگه!

ه : پسره ی احمق


وقتی جمعشون کرد از خونه بیرون رفت ، در جعبه ی ماشینو بست و پیرزن سرکی به هری کشید



: میخوای بقیه اشغالارو بندازم دور ؟


ه: اره



: حتما حتما ، اما میشه بگی دوست دختر داری یا نه ؟


اما هری فقط لبخندی زد و سوار ماشین شد



You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 07 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Black RoseWhere stories live. Discover now