Rose 12

51 8 28
                                    

:گفتی پلیس ؟ اینجا چیزی میخواین ؟

زین که روی زانو و دستاش داشت زاغ سیاه تو خونه رو چوب میزد با حالت شرمنده ای بلند شد و لبخند ساختگی زد

ز:عااا خب من پلیسم ممکنه باورش سخت باشه چون الان با لباس شخصی هستم یعنی ...


ه: مشکلی نیست! چرا پنیک میکنی! حالا چرا جلوی در خونه ی منی؟


ز: خب ... ازتون شکایت کردن یعنی گزارشتو دادن که از خونه ات سرو صدا میاد


هری ابروهاشو بالا داد و برگشت و نگاهی به خلوت ترین کوچه ی دنیا کرد که حتی توش یه گربه هم پیدا نمیشد و دوباره به زین خیره شد

ه: گزارش! ولی من تنها زندگی میکنم



زین که لبخند احمقانه اش از بین نرفته بود دستی به پیشونیش کشید و عرقشو پاک کرد

: حالا که شده ، و خب من حتما باید داخل خونه رو چک کنم ،سرو صدا از داخل شنیدم

ه : از چیزای پر سرو صدا بدم میاد



ز: به هر حال باید داخلو چک کنم


ه : که اینطور!


هری چرخید و روکش کلید هارو بالا زد

ه: یک ، دو ، سه ، چهار ، پنج ، شش، هفت ، هشت ...

زین که از تعجب چشماش گرد شده بود به هری نگاه کرد " چرا رمز درش انقد سادا بود چرا بلند اونارو گفت منم بشنوم !"



هری داخل رفت و با یه لبخند راهو باز کرد

: بفرمایید داخل



لبخندش شبیه دربان های جهنم بود !باید میرفت تو ؟ چرا انقدر همه چی ترسناک بنظر نیومد ؟


زین داخل رفت که یه هو در محکم بسته شد

ه: اوووپس باد زد


زین مکثی کرد اما پشت سر هری وارد راهرو شد
"یعنی سرگرمی این ادم چیه؟ در هر حال از اینکا گذاشتی بیام تو مشیمون میشی "

جلوتر رفت ...اشپزخونه ، سبزی هایی که دو برش خرده و رها شده بود و یه چاقو بزرگ کنار تخته

" وسط کار ولش کرده ؟ واسه چی عجله داشته؟ "

هری کنار تخته ای که سبزی روش خورد شده بود به کابینت تکیه داد یه پاش دراز کرد و پای دیگه به زانوش زاویه داد و دستاشو جلوی بدنش بهم قفل کرد

ه: راحت همه جا رو بگرد ، هر جایی که دوست داری

ه: راحت همه جا رو بگرد ، هر جایی که دوست داری

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Black RoseWhere stories live. Discover now