سلام ببینید چی عاپ شده 😂
حتما قسمت قبل رو بخونید
من عاشق این قسمتمVote
.
🌟
.
🌟
.
🌟
.
🌟
.به ساعت نگاه کرد
:ف..فقط ۲۰ دقیقه تا ۱۹ موندهاسترس کل وجودشو گرفت
:اون پایدار نیست اون ثابت نیست اون منو میکشه ,دستشو دور گلوش گرفت و با وحشت سمت در حرکت کرد
:گلومو میبره ,برگشتن به اون خونه هزار بار از اینجا موندن بهتره ...بهتره
دستشو رو دستگیره گرفت و عقب و نگاه کرد
:هری ..... خدا حافظ
دستشو رو دستگیره چرخوند و در رو کم کم باز کرد
لبخندی رو لباش نشست
توی اون بوی نمناک بارون و آفتابی که از لا به لای ابرا به صورتش میتابیدبا خودش فکر کرد
اون هیچ وقت طرفدار افتاب نبود اما الان
این حس زندگی میداد و کمی هم بوی سیگار
و شنیدن صدای خیلی خفیفی از یه آهنگStrumming my pain with his fingers
با انگشتهاش روی درد من مینواختSinging my life with his words
آواز زندگیم با کلمات اون بودKilling me softly with his song
Killing me softly with his song
به نرمی با این آهنگ من رو کشتدستش تو هوا موند خیره به کسی که با هدفون هاش داشت اون اهنگو گوش میداد , رو پله های دم در نشسته بود و بارون رو نگاه میکرد
:ه..هری!
هری با بیخیالی دستاشو بالا بردو بدنشو کش داد
:دوست دارم ... عاشقتم .... هرکاری بگی میکنمهری هنوز پشتش به لویی بود این کلمات رو که لویی بهش گفته بودو تکرار کرد و از جاش بلند شد
تنها چیزی که لویی تونست انجام بده بیرون دادن نفسش بود با چشمای درشت و ترسیده اش تا سکته کردن از ترس فاصله ی زیادی نداشت
هری سرشو تکون داد
:حرکت جالبی بودهدفونشو جمع کرد و تو جیبش برد ,با قد بلندش کنار لویی که چهار دست و پا رو زمین بود ایستاد که لویی سریع پای هری رو گرفت و سفت اونو چسبید
:خواهش میکنم ...هم...همین یه بار ...منو ببخش لطفا ,لطفا منو نکش ...هری لطفا
هری با چهره ی شوکه شده به لویی نگاه کرد
:چه مرگته انقدر لطفا لطفا میکنی! بسه دیگه