تله:دخترا تو خونه

123 16 84
                                    

هلوو:)
حمایت فراموش نشه عشقا🫶😉
این پارت یذره لیسکوکش زیاده اما پارتای بعدی همه کاپلا رو یه اندازه مینویسم^^
-------------------------------------------------------------

ویو کوک:
ساعت ۵ بود.
یواش با اشاره دستم، به افرادم فهموندم جلو برن.
توی محوطه‌ی عمارتِ مارس بودیم.
به بقیه پسرا که پشت سرم میومدن نگاهی انداختم.
جین پشت سرم بود.
ازش پرسیدم:

_طعممون هنوز سرجاشه؟

جین در حالی که با گوشیش چیزی رو بررسی می‌کرد گفت:

+هنوز همین‌جاست! باورم نمیشه! ۲ ساعته یعنی همینجاست درحالی که میدونه ما هرلحظه ممکنه برسیم؟

راست می‌گفت. یعنی اینقدر احمقه؟هه...صبر کن!
درجا خشکم زد.
تو تله افتادیم!
با صدای بلند داد زدم:

_همه عقب نشینی کنید! همین حالا!

همه با تعجب مسیرو به سمت ماشینا با سرعت ترک کردن اما هیچ خبری از تله نبود! همه بدون کوچکترین مشکلی عقب نشینی کرده بودیم.سوار ماشینا شدیم و افراد منتظر دستور بعدیه من شدن.
اخمام توهم رفت. امکان نداره تله‌ای وجود داشته باشه که منو افرادم بدون هیچ مشکلی بیرون بیایم!
جیمین لب زد:

×از کدوم تله حرف زدی؟! فکر نمیکنی اگه تله‌ای در کار بود ما و خونه میرفتیم رو هوا؟

خونه...از فکری که به سرم زد به خودم لرزیدم و دعا کردم که اونی که فکرشو میکنم نباشه‌!
با صدایی فریاد مانند گفتم:

_ببین مکان دقیق دخترا کجاست همین حالا!

جین با تعجب بهم نگاه کرد. چیزی نگفت و مشغول شد.
چند ثانیه بعد رو به من گفت:

_گوشی جنی اینو نشون میده که تو اتاقِ مخفیه‌ان

پس حدسم درست بوده!
نه نه ! نباید ذره ای آسیب به لیسا یا بقیه دخترا وارد شه!
با صدای بلند داد زدم:

_برین خونه!! سریع!!!

ماشینا روشن شدن و سریع به طرف خونه روندن.
پسرا با تعجب بهم زل زده بودن.
تهیونگ بهم گفت:

×هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی؟!

جواب دادم:

_باید صبر میکردم تا جنازه عشقاتونو تحویل میگرفتین؟ احمقا سان خونه منه! رفته دنبال دخترا!

یه لحظه سکوت سنگینی حکمفرما شد اما لحظاتی بعد همشون درحال نگرانی و فحش دادن به خودشون بودن.
جیمین گفت:

+اگه بلایی سر رزی بیاد قسم میخورم تیکه تیکه‌اش کنم
و سرشو بین دستاش گرفت.
از اونور جین داد میزد و میگفت:

_فقط یه تار مو از سر جیسو کم بشه! میکشمش!

تهیونگ به ماشین زد و داد زد:

𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙨𝙝𝙖𝙙𝙤𝙬Where stories live. Discover now