__________
روی مبل نشسته بودم. مدتی بود که نظافت خونه ام تمام شده بود، به همین خاطر تقریباً از دو هفته پیش دوباره اینجا ساکن شده بودم...
تلویزیون رو روشن کردم و مدتی با ریموت بین کانالها چرخیدم، تا اینکه در آخر با بی حوصلگی خواستم تلویزیون رو خاموش کنم، اما همون لحظه یکی از کانالهای خبری توجهم رو جلب کرد...
"چا داهیون، دختر 22 ساله، دیشب به قتل رسید و جسدش در یکی از کوچههای فرعی نزدیک خانه اش پیدا شد. پلیس میگوید هنوز سلاح جنایت را پیدا نکردهاند. اما کنار جسدش، عدد 3 را با خون قربانی روی زمین کشیده بودند... برخی معتقدند این جنایت کار کوان سونیونگ، مجرم سابقهدار است، اما هیچ مدرکی برای اثبات این موضوع وجود ندارد. برخی دیگر فکر میکنند این جنایت آغاز زنجیرهای از قتلها در شهر است، بنابراین امیدواریم مراقب خودتان باشید..."
تلویزیون رو با ناباوری خاموش کردم.
چطور میتونستم اون رو بکشم در حالی که تازه یک ماه از آزادیم گذشته بود؟گوشیم رو برداشتم تا پیامکی که بهم داده شده بود رو بخونم، سوهیوک بود...
منجی:
اخبار رو دیدی؟
تو که این کار رو نکردی، مگه نه؟
تو:
حوصله نوشتن ندارم الان...منجی:
پس به خونهات میامتو:
تو که آدرس خونه ام رو نداری.منجی:
درسته، پس برام بفرست^^ ~
تو:
*لینک آدرس ارسال شد*این روزا اخیرا، چندین بار اتفاقی همدیگرو دیده بودیم. انگار هر جا میرفتم اون هم دنبالم میومد.
و همین دیدرا باعث شده بود
سری آخر باهمدیگه به یه کافه بریم
اونجا صبحونه خوردیم و کلی با هم حرف زدیم.خیلی چیزهای مشترک با هم داشتیم و
به دلایل نا آشنایی، برخلاف همه افراد جامعه کنار من احساس راحتی زیادی میکرد
و احساسم میداد که تنها دوست منهچند دقیقه بعد، صدای کوبیدن در خونه اومد.
و من با بیحالی بلند شدم تا در رو براش باز کنم.وقتی در رو باز کردم، اون سریع وارد خونه شد و در رو پشت سرش بست. با لبخندی که صورتش رو بامزه میکرد به من خیره شد و گفت:
"بابت پروییم عذرخواهی میکنم آقای کوان، اما میدونی ترسیدم کشته شم اون بیرون"
KAMU SEDANG MEMBACA
00:00 | Sooshi
Hororبعد از هفت سال زندان و تحمل یک اتهام ناروا، آیا سونیونگ میتونه دوباره به زندگی عادیش برگرده؟ ______________________________________ 📎کاپل: سووشی 📎ژانر: جنایی، رمزآلود ، رومنس 📎وضعیت: پایان یافته.... اسم قبلی فیک: breakfast 🖤نویسنده اصلی: @vida...