11_هیولا

55 10 2
                                    

٫ نامجون.   "‌جین.  +یونگی.   ؛هوسوک

پله ها و پی در پی طی می کنه ...شاید طی کردن مناسب نبود ....نامجون داشت با پاهاش زمین رو می درید

تمام توان و خشمش رو روی دوتا پاهاش گذاشته بود و دیوونه وارد از پله ها بالا می رفت
چهار طبقه فاصله ی زیادی بود ‌‌و نامجون‌ با جین عزیزش چهار طبقه فاصله داشت ......
وارد گیت اصلی میشه و به سمت راهروی اضطراری حمله ور میشه
زن مسول با عجله به سمتش میاد و محترمانه ازش درخواست می‌کنه
۰ ب...ببخشید ولی اون قسمت فقط برای موقعیت های اضطراریه.......

نامجون با نفس آزردش چهرش رو بر می‌گردونه و تمام تلاش لعنتیش رو می‌کنه تا خشمش رو سر زن خالی نکنه
٫ و این ی موقعیت اضطراریهه

تمام توانشو می‌ذاره و از گیت وارد راهرو میشه
اون وقت کافی نداره!
حتی اگرم داشت تضمین نمی کرد با موندنش زن رو زنده بذاره ...
نامجون عاشقه....ی عاشق دیوونه ......عاشقی که بیشتر از ۱۵ سال معشوقش رو فراموش نکرد .....
و حالا از دستش بده ؟ هرگز هرگزز !

پله هارو یکی در میون‌ طی می‌کنه و فاصلش رو با جین کمتر می‌کنه

_ دو طبقه فاصله

جین رو به یاد میاره ، درحالی که تنها کنار پنجره ی دانشگاه نشسته و مدادش رو پشت گوشش گذاشته به شکوفه های گیلاس نگاه می‌کنه
ترکیب چهرش .....دستای ابریشمیش و شکوفه های گیلاس غوغایی تو قلب نامجون به پا کرده بود
درست مثل یک اثر هنری نشسته بود و بی صدا به منظره نگاه می کرد
و در عین حال غم خاصی توی نگاه پر معناش پر میزنه

تمام مدت نامجون به در کلاس چسبیده  و به دنبال علت غم پسر می گرده ....
دستای عرق کردش رو به هم می ماله
٫ یا الان یا هیچ وقت کیم نامجون‌

اینو میگه و لباسشو صاف می‌کنه و به سمت پسر می‌ره
بلافاصله صدای آژیر هشدار زلزله بلند میشه و بلند گو ها بلند چیزی رو اعلام می‌کنه

_ این ی مانور نیست ...
_ این ی مانور نیست...
_ از دانش آموزان خواهشمندیم که به حیاط بروند

برای سوکجین .....انگار زمان متوقف شده بود ....نه چیزی می شنوه و نه می بینه
جین توی ی رویای خامه .....

حتی علت غم خاص اون روز رو نمیدونه ...‌فقط حس بدی توی کل وجودش ریشه زده .....
البته فقط تا وقتی که دستش توسط فردی کشیده میشه

پسر صورتش رو پوشونده و جین رو به سمت راهرو اضطراری می کشه و با خشم رو به جین لب می زنه
٫ دیوونه شدی ...؟ صدا رو نشنیدی ؟

و هویت فرد تا ابد برای جین نامعلوم میمونه
ولی برای بعد از اون اتفاق  غم اون روز توی قلب جین میکشنه می‌شکنه.....

هر بار که جین غمگین می شه به یاد خاطره ی شیرین می افته و با لبخندی غم رو فراموش می‌کنه

𝑫𝒊𝒗𝒊𝒍𝒆_𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧Where stories live. Discover now